نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 384
وضربه هاى خار را شنيد ، اين دفعه برافروخت ودر درونش شور وشرارهاى به وجود آمد . باز بلال را نصيحت كرد وبلال هم بار ديگر توبه نمود ، ولى - < شعر > « عشق آمد توبهء او را بخورد » < / شعر > بدينسان بلال توبه هاى زياد مىكرد وآنها را مىشكست ، بالاخره از توبه كردن بيزار گشت واسلام خود را آشكار ساخته وتن به بلا ومشقتها سپرد وبا خويشتن چنين مىگفت : « كاى محمد اى عدو توبه ها » - < شعر > ( ( 900 ) ) اى تن من وى رگ من پر ز تو توبه را گنجا كجا باشد در او ( ( 901 ) ) توبه را زين پس ز دل بيرون كنم از حيات خلد توبه چون كنم < / شعر > اى پيامبر عزيز ، عشق به وجود نازنين ودين تو غالب وپيروز ومن مغلوب آن عشقم ، من اكنون از نور عشق مانند ماه فروزان گشتهام . ديگر اختيارم را به عشق سپرده مانند - < شعر > ( ( 903 ) ) پرّ كاهم پيش تو اى تند باد من چه دانم در كجا خواهم فتاد پيش چوگانهاى حكم كن فكان مىدويم اندر مكان ولا مكان < / شعر > من نمىدانم چيستم وكيستم ، من هر چه هستم - < شعر > ( ( 904 ) ) گر هلالم گر بلالم مىدوم مقتدى بر آفتابت مىشوم < / شعر > ماه فروزان كه نور خود را از آفتاب مىگيرد ، با بزرگى وكوچكى وقدرت وناتوانى كارى ندارد ، ماه دنبال خورشيد سايه وار مىدود ومىافروزد ، اين است قضاى ربانى كه هر كس بخواهد از پيش خود قرارى بر آن بگذارد ، به ريش خود مىخندد وسبيل خود را مىكند . شگفتا ، < شعر > ( ( 907 ) ) كاه برگى پيش باد آنگه قرار رستخيزى وانگهانى فكر كار < / شعر > اگر من به انبانى در دست عشق فرو رفته گاهى بالا وگاهى پايين مىگردم ، اين از عشق است كه مرا بر دور سرش مىگرداند ، نه در بالا آرامشى دارم ، نه در پايين قرارى .
384
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 384