نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 368
آن را براى ما اثبات مىكند . هر دو راه مزبور براى ما انسانها كه مىخواهيم حركت را درك كنيم ، بيش از اين كارى نمىتوانند انجام بدهند كه اجزايى از جهان هستى را كه ما خود يكى از آنها هستيم ، در حال حركت وگرديدن اثبات مىكند . مانند قطرهء رنگين در يك جويبار يا ماهى در دريا كه به هيچ وجه نخواهند توانست جويبار ودريا را جز از همان افق تنگ وتاريك ومحدود خود درك كنند . متفكرين چه شرقى وچه غربى ، چه ديروز وچه امروز كوششهاى فراوانى صورت مىدهند كه بدانند آيا مىتوان اين حركت وگرديدن را به خود جهان هستى مستند بدارند ، يا اين كه بايد حقيقتى ما فوق جهان هستى مورد پذيرش قرار بگيرد ، تا حركت وتحول قابل تفسير بوده باشد ؟ البته معلوم است كه چنين مسئلهء فوق العاده مهم در جهان يابى از طوفانى از آراء وعقايد افراطى وتفريطى ومعتدل بر كنار نخواهد بود . بهر حال گروهى را عقيده بر آن است كه حركت وگرديدن را مىتوان وبلكه بايد به خود جهان هستى مستند بدانيم . گروه ديگر با دلايلى كه در نظر دارند مىگويند : اين مطلب بيك شوخى شبيه تر است از يك عقيدهء علمى وجهان بينى ، بلكه پديدهء گرديدن وحركت جهان هستى بايستى به چيزى ما فوق حركت وسكون متكى بوده باشد . بهر حال همهء آن مطالب كه در بارهء تكيه گاه حركت وتحول گفته مىشود ، فرع آن است كه همهء گويندگان ضمنا اعتراف كردهاند كه لزوم فرض ثابت يا امرى ما فوق ثابت ومتحرك براى تحرك وگرديدن جهان ، بديهى يا مسلم است . حتى برتراند راسل مىگويد : « جستجو براى يافتن يك چيز پايدار يكى از عميقترين انگيزه هايى بوده است كه انسان را به فلسفه رانده است . . . » [1]
[1] تاريخ فلسفه غرب ، برتراند راسل ، كتاب اول ، ترجمه نجف دريابندرى ، كتاب اول ، ص 107 . .
368
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 368