نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 345
قصهء بلال حبشى وشوق او ورنجانيدن خواجه او را ومعلوم كردن صديق حال او را < شعر > ( ( 888 ) ) تن فداى خار مىكرد آن بلال خواجه اش مىزد براى گوشمال ( ( 889 ) ) كه چرا تو ياد احمد مىكنى بندهء بد ، منكر دين منى ؟ ( ( 890 ) ) مىزد اندر آفتابش او به خار او احد مىگفت بهر افتخار ( ( 891 ) ) تا كه صديق آن طرف بر مىگذشت آن احد گفتن به گوش او برفت ( ( 892 ) ) چشم او پر آب شد دل پر عنا زان احد مىيافت بوى آشنا ( ( 893 ) ) بعد از آن خلوت بديدش پند داد كز جهودان خفته مىدار اعتقاد ( ( 894 ) ) عالم السر است پنهان دار كام گفت كردم توبه پيشت اى همام ( ( 895 ) ) روز ديگر از پگه صديق تفت آن طرف از بهر كارى مىبرفت ( ( 896 ) ) باز احد بشنيد وضرب زخم خار برفروزيد از دلش شور وشرار ( ( 897 ) ) باز پندش داد وباز او توبه كرد عشق آمد توبهء او را بخورد ( ( 898 ) ) توبه كردن زين نمط بسيار شد عاقبت از توبه او بيزار شد ( ( 899 ) ) فاش كرد اسپرد تن را در بلا كاى محمد ، اى عدوّ توبه ها ( ( 900 ) ) اى تن من وى رگ من پر ز تو توبه را گنجا كجا باشد در او ( ( 901 ) ) توبه را زين پس ز دل بيرون كنم از حيات خلد توبه چون كنم ؟ ( ( 902 ) ) عشق قهار است ومن مقهور عشق چون قمر روشن شدم از نور عشق ( ( 903 ) ) برگ كاهم پيش تو اى تند باد من چه دانم تا كجا خواهم فتاد پيش چوگانهاى حكم كن فكان مىدويم اندر مكان ولا مكان ( ( 904 ) ) گر هلالم ور بلالم مىدوم مقتدى بر آفتابت مىشوم ( ( 906 ) ) با قضا هر كاو قرارى مىدهد ريشخند وسبلت خود مىكند ( ( 907 ) ) كاه برگى پيش باد آنگه قرار رستخيزى وانگهانى فكر كار < / شعر >
345
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 345