نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 283
خويش را از بندهايى كه به آن زدهايم برهانيم ، آن وقت خواهيم ديد كه چه نتايج درخشان از زندگانى خود مىتوانيم گرفت . » [1] دو مسئلهء مهم را در اين مورد متذكر مىشويم : مسئله يكم - اين است كه هيچ عاملى نمىتواند مانند احساس وابستگى انسان به قدرت مطلقهء الهى ، در آن شخص كه احساس ناتوانى او را از پاى در آورده است ، اثر مثبت ايجاد كند : تنها همين عامل است كه مىتواند به انسان بگويد : ياس ونوميدى از قدرت ، كفران بزرگترين نعمت الهى است كه در نهاد تو به وديعت نهاده شده است . خداوند ما فرموده است : « ولا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ الله إِنَّه لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ الله إِلَّا اَلْقَوْمُ اَلْكافِرُونَ 12 : 87 . » [2] ( از رحمت خداوندى مايوس نشويد ، زيرا مايوس نمىشود از رحمت الهى مگر كفار ) . اين توجه به وابستگى به قدرت مطلقه در امتداد تاريخ بزرگترين ودشوارترين كارها را انجام داده است ، اگر چه آن قدرت مطلقه را گروهى از اشخاص به طبيعت واسرار آن يا به انسان ونيروهاى آن مستند ساختهاند . اگر در گفتار اين گروه هم تحليل وتجزيه لازم وكافى صورت بگيرد ، خواهيم ديد كه نه چنان طبيعتى وجود دارد كه بتواند به آن ناتوانى كه عجز او را از پاى در آورده است حيات بخشد ونه تحركى در آن از پاى افتاده وجود دارد كه چنان معجزهاى را به وجود بياورد . همين مطلب است كه جلال الدين گوشزد كرده ومىگويد : « زان كه با عاجز گزيده معجزيست » ، اگر چه ميدان بروز وفعاليت عنايت الهى همين طبيعت وانسان است . اين حقيقت را همهء هشياران همه جانبه نگر اعتراف مىكنند وبا مضمون زير كه از ديل كارنگى نقل مىكنيم ، آن را ابراز مىدارند : « از راه ايمان به