نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 187
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 636)
حسد بردن اميران بر اياز ونمودن سلطان كياست او را < شعر > ( ( 385 ) ) چون اميران از حسد جوشان شدند عاقبت بر شاه خود طعنه زدند ( ( 386 ) ) كاين اياز تو ندارد سى خرد جامگى سىّ امير او چون برد ( ( 387 ) ) شاه بيرون رفت با آن سى امير سوى صحرا وكهستان صيد گير ( ( 388 ) ) كاروانى ديد از دور آن ملك گفت ميرى را كه رو اى مؤتفك ( ( 389 ) ) رو بپرس آن كاروان را بر رصد كز كدامين شهر ايدر مىرسد ( ( 390 ) ) رفت وپرسيد وبيامد كه ز رى گفت عزمش تا كجا ؟ درماند وى ( ( 391 ) ) ديگرى را گفت رو اى بو العلا باز پرس از كاروان كه تا كجا ( ( 392 ) ) رفت وآمد گفت تا سوى يمن گفت رختش چيستهاى اى مؤتمن ؟ ( ( 393 ) ) ماند حيران گفت با ميرى دگر كه برو وا پرس رخت آن نفر ( ( 394 ) ) باز آمد گفت از هر جنس هست اغلب آن كاسه هاى رازى است ( ( 395 ) ) گفت كى بيرون شدند از شهر رى ؟ ماند حيران آن امير سست پى آن دگر را گفت رو وا پرس هان تا كه كى بود است نقل كاروان ؟ باز گشت وگفت هفتم از رجب گفت در رى چيست تسعير اى عجب ؟ چون نمىدانست ديگر دم نزد شه فرستاد آن دگر را زان عدد ( ( 396 ) ) همچنين تا سى اسير وبيشتر سست راى وناقص اندر كرّ وفر هر يكى رفتند بهر يك سؤال ناقص وعاجز ز ادراك كمال ( ( 397 ) ) گفت اميران را كه من روزى جدا امتحان كردم اياز خويش را ( ( 398 ) ) كه بپرس آن كاروان را كز كجاست او برفت اين جمله را پرسيد راست ( ( 399 ) ) بىوصيت بىاشارت يك به يك حالشان دريافت بىريبى وشك ( ( 400 ) ) هر چه زين سى مير اندر سى مقام كشف شد زو آن به يك دم شد تمام < / شعر >
187
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 187