نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 152
از رسميت انداخته ووادار كرده است كه با فرياد بلند ، در همين قرن بيستم ( قرن فضا وسيبرنيتيك ) يكى از رسمىترين مجلات كشور متمدن دنيا بانگ برآورد كه « قرن ديوانگى وتفكر عادت بدى است » بسيار شگفت انگيز است كه با همهء بىاعتنائىها وگرايش به ناهشيارى وبىعقلى گرى وجبر پرستى ، ريشه هاى اصيل وخدا كاشتهء هوش وعقل واختيار جوانه مىزند ودر تمام شئون بشرى علامت اخطار را نصب مىكند وبه قول جلال الدين : با اين كه آنان - < شعر > مىگريزند از خودى در بىخودى يا به هستى يا به شغل اى مهتدى < / شعر > اما اين يك گريز بىهوده ايست كه با غفلت از زنجير پولادين بسته بر پاى مغز آدميان انجام مىگيرد ، لذا - < شعر > « نفس را زان نيستى وا ميكشى » < / شعر > يعنى دوباره برمىگردى بهمان جا كه از آنجا فرار كرده بودى چرا ؟ < شعر > زان كه بىفرمان شد اندر بىهشى < / شعر > مطلب دوم - ناهشيارى وگام به ما فوق تعقل نهادن واختيار سطحى را دور انداختن موقعى به حال بشر مفيد است كه بفرمان حق بوده باشد . معناى ناهشيارى منها كردن هوش از انسان نيست ، معناى گام به ما فوق تعقل نهادن جنون ومستى پست وسقوط آور نيست ، از دست دادن اختيار سطحى كه جلال الدين آن را به پالان شتر تشبيه كرده است ، جبر پرستى عاميانه كه ضد تكليف ومسئوليت وشخصيت است نمىباشد ، اگر هم كلمهء جبر را در اين مورد تجويز كنيد ، يعنى - < شعر > ور بود اين جبر ، جبر عامه نيست جبر آن امّارهء خودكامه نيست < / شعر > براى توضيح اين منهاهاى سطحى وبه اضافه هاى واقعى مىگوييم : هيچ اين
152
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 152