responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 139


تفسير ابيات اى ضياء الحق حسام الدين واى صيقلى دهندهء روح وسر قافلهء هدايت ، بيا واين مثنوى را در افق ديدگان رهروان بگستران وصورت مثلهاى مثنوى را از جان حساس وآگاهت اشباع نما - < شعر > تا حروفش جمله عقل وجان شوند سوى خلدستان جان پرّان شوند < / شعر > معانى وحقايقى را كه در مثنوى مىبينى ، بكوشش تست كه از عالم ارواح آمده ودر دام حروف والفاظ محاصره شده‌اند . عمر شريفت مانند خضر مستدام وجانفزا ودستگير رهروان باد . مانند خضر والياس در اين دنيا پاينده باش « تا زمين گردد ز لطفت آسمان » اگر طمطراق خبيث چشم بد نبود ، جزئى از صدها لطف تو را باز گو مىكردم - < شعر > ليك از چشم بد زهراب دم زخمهاى روح فرسا خورده ام < / شعر > لذا - شرح حالت را به وسيلهء رموز پوشيده در بيان حال ديگران مىآورم ، زيرا - < شعر > بهتر آن باشد كه سرّ دلبران گفته آيد در حديث ديگران < / شعر > اين بهانه ها نيز كه مىآورم خود از تدابير آن دلى است كه پاى دل من از او در گل مانده است . در اين دنيا عشاق الهى بسى فراوانند ، ولى چشم بد يا گوش بد پست صفتان است كه مانع ابراز عشق عشاق مىگردد .
يكى از آنان عموى پيامبر حضرت ابو طالب بود كه از تشنيع وتقبيح عربها مىترسيد كه بگويند : ابو طالب به دست طفل پروردهء خود ( محمد صلى الله عليه وآله ) از دين مورد اعتمادش دست برداشته است ، به همين جهت در منصب نياكانش بماند وبا اين كه در دنبال پيامبر بود ، ولى بىراهه مىرفت [1] آن پيامبر پاكباز وبرگزيده براى نجات وى فرمود : اى عمو ، يك بار شهادت را بگو تا شفيع تو در بارگاه حق باشم ، ابو طالب گفت مىترسم اين راز آشكار شود ، زيرا .



[1] به نقد وتحليل ابيات مربوط مراجعه شود . .

139

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 139
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست