نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 127
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 636)
مهر ناآگاهى وعدم استعداد به دريافت حقيقت است [1] تا آن مهرها كه بر دهان ودلهاى امم گذشته زده شده بود ، به وسيلهء دين خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله برداشته شود . قفلهاى ناگشودهء زيادى وجود داشت كه دم الهى انا فتحنا لك فتحا مبينا آنها را باز كرد . پيامبر عظيم الشان اسلام شفيع اين دنيا است در دين ، وشفيع آخرت است براى بهشت . اين جهان به پيامبر مىگويد : اى رسول خدا ، راهى به انسانها باز كن وآن جهان مىگويد كه : انسانها را به بالا ببر : پيشهء هميشگى آن سرور در آشكار ونهان اين است كه خدايا ، قوم مرا هدايت فرما ، آنان نمىدانند . در هر دو جهان به وسيلهء او باز شده ودعاى او در هر دو عالم مستجاب است ، خاتميت او از آن جهت است كه جود الهىاش نه در گذشته مثلى داشت ونه در آينده . هنگامى كه يك استاد ما هر دست به صنعتى ببرد ، به او مىگويى : اين صنعت در تو ختم شده است . اى پيامبر گرامى ، در باز كردن مهرها تو خاتم باز كنندگان ودر جهان روح بخشى حاتم بخشايندگانى . خلاصه - همه اين اوصاف اشارات محمدى ، است كه همه وهمه گشادگى وانبساط است . < شعر > صد هزاران آفرين بر جان او بر قدوم ودور فرزندان او آن خليفه زادگان مقبلش زادهاند از عنصر جان ودلش < / شعر > هم چنين امت صالح ونيكو كارش كه به منزلهء فرزندان او هستند چه از بغداد باشند وچه از هرات ورى ، همگى بدون اختلاط به آب وگل محيطها نسل او مىباشند . < شعر > شاخ گل هر جا كه مىرويد گل است خمّ مل هر جا كه مىجوشد مل است < / شعر > خورشيد چه از مغرب سر بزند وچه از مشرق ، عين همان خورشيد است .
[1] تفسير مزبور به آيه شريفه صحيح نيست ، زيرا چنانكه خود جلال الدين هم در مواردى از مثنوى متذكر شده است ، آيه روز رستاخيز را گوشزد مىكند كه در آن روز احتياجى به سخن گفتن نيست ، زيرا اعضاى بدن خود گواهى خواهند داد . .
127
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 127