نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 90
عدم مطلق چنان كه در اصطلاح جلال الدين به طور مكرر ديده مىشود ، پشت پردهء جهان ماديات است ، نه نيستى به اصطلاح معمولى ، كه در مقابل وجود مثبت به كار مىرود . بنا بر اين خيال هر چند كه رؤيايى هم بوده باشد ، باز انسان را به آن سوى جهان طبيعت نمىبرد ، بلكه رؤياييست كه مىتواند نمونهء ناچيزى از پشت پردهء طبيعت بوده باشد ، به همين جهت است كه در ابيات مورد بحث مىگويد : نيست وش باشد خيال اندر جهان . و در بيتى كه از مباحث بعدى نقل كرديم مىگويد : تنگتر آمد خيالات از عدم . زيرا پديدهء خيال هر چند كه از علايق ماده و ماديات تجريد شده باشد ، باز واحدهايى از همين جهان چه در صورت موجودات مفرده ، چه در شكل قضايا وجود دارد كه با واقعيات جهان ما وراى طبيعى سازگار نيست ، چنان كه سايه ها به قول افلاطون با حقايق سازگار نيستند ( مثل ) . پس مادامى كه ما در اين دنياى مادى زندگانى مىكنيم ، هرگز نمىتوانيم به واقعيت رؤياهاى ما وراى طبيعى نايل شويم ، و خيال ما در آن باره مانند آن جهان است كه جلال الدين اصطلاح « نيست » در بارهء آن به كار مىبرد . بنا بر اين مصرع دوم معناى خيال را دگرگون مىكند ، يعنى اين كه مىگويد : « تو جهانى بر خيالى بين روان » مقصود از خيال به معناى رؤياى عالى كه فقط بينايان در اين جهان داراى آن هستند نخواهد بود ، بلكه مقصود همين خيال به معناى معمولى است ، كه عبارت است از تفكرات مركب از واحدهاى غير واقع يا قضاياى گسيخته از يكديگر . دليل اين كه مقصودش از مصرع دوم همين معنا است ، اين است كه بيت بعدى در
90
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 90