نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 83
و تكبر رو به اسباب طبيعى مىآوريم ، نه ، بارها ما راه را گم كردهايم . خداوندا باز اين دفعه راه را از دست دادهايم ، بىراهه مىرويم ، ما غلط رفتهايم ، دست ما را بگير و دو باره به راه راست هدايت فرما . همين پشيمانى و اعتراف به گم شدن است كه دلالت بر وجود وجدان الهى در درون انسانها مىكند ، و روشن مىگردد كه انسانى كه در صدد اعتراف بر مىآيد ، هنوز به مرحلهء نابودى وجدان نرسيده و مهر سقوط شخصيت به روان او نخورده است ، به مرحلهء نرسيده است كه خداوند مىفرمايد : « خَتَمَ الله عَلى قُلُوبِهِمْ وَعَلى سَمْعِهِمْ وَعَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ » 2 : 7 [1] ( خداوند بر دلهاى آنان مهر زده در گوشها و ديده گان آنان پرده تاريك قساوت و جهل را فرود آورده است . آنان عذاب بزرگى را در انتظار دارند . ) < شعر > ( ( 58 ) ) كاى كمينه بخششت ملك جهان من چه گويم چون تو مىدانى نهان < / شعر > حكمت نيايش با زبان جلال الدين مىگويد : با اين كه او داناى آشكار و نهان است و با اين كه : « يَعْلَمُ خائِنَةَ اَلأَعْيُنِ وَما تُخْفِي اَلصُّدُورُ » 40 : 19 ( 2 ) ( او دقيقترين انحراف چشم و آن چه در لابلاى روان انسانى مخفى است مىداند ) . با اين حال خود او فرمان داده است كه او را بخوانيم و با او به مناجات بپردازيم : « اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ » 40 : 60 ( 3 ) ( مرا بخوانيد شما را اجابت خواهم كرد . )