نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 814
نه ، البته نه ، زيرا < شعر > يا سبو يا خم مىيا قدح باده كنند يك كف خاك در اين ميكده ضايع نشود < / شعر > مگر نمىبينيد كه اقيانوس بىكران هستى چگونه در جزر و مد دايمى است ؟ قبض و بسطى كه در جهان وجود حكمفرما است ، نخواهد گذاشت اين حوادث بىهوده و لغو به مغاك تيرهء نيستى سرازير گردد . در اين جا يكى از آن هيجانات روانى به جلال الدين دست مىدهد كه بسيار شگفت انگيز است زيرا او در عين حال كه مبحث حركت و تحول و رفتن و باز گشتن موجودات و تكاپو و جنگ و ستيز اضداد را مطرح كرده است ، اين بيت را مىسرايد : < شعر > ( ( 1889 ) ) از عدمها سوى هستى هر زمان هست يا رب كاروان در كاروان < / شعر > كلمه « يا رب » در اين بيت مانند شعله فروزانى است كه از درون سوزان جلال الدين رومى كشف مىكند ، او با گفتن اين كلمه در اين مورد گويى خود را در درون همين حركت و همين جزر و مدى كه در جهان هستى در موجودات حكمفرما است مشاهده مىكند . او با مفاهيم خشك فلسفى بازى نمىكند اين نوعى از انديشه است كه با جويبار روح الهى انسان به طور هماهنگ در حركت است . در پهنهء حركت و تحول موجودات ، تصورات و انديشه هاى انسانى را به طور مخصوص مورد تذكر قرار داده مىگويد : اين رفتن و باز گشتن را مىتوانيد همه روزه در دو نمود بيدارى و خواب انسانها مشاهده كنيد . < شعر > ( ( 1890 ) ) خاصه هر شب جمله افكار و عقول نيست گردد جمله در بحر نغول ( ( 1891 ) ) باز وقت صبح آن اللهيان بر زنند از بحر سر چون ماهيان < / شعر >
814
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 814