نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 752
< شعر > ( ( 1714 ) ) اى دريغا اشك من دريا بدى تا نثار دل بر زيبا شدى ( ( 1723 ) ) اى دريغا اى دريغا اى دريغ كانچنان ماهى نهان شد زير ميغ ( ( 1715 ) ) طوطى من مرغ زيرك سار من ترجمان فكرت و اسرار من < / شعر > اگر براى سليمان عليه السلام چنين مرغى بود هيچ مرغ ديگرى او را جلب نمىكرد . آرى مرغ را ارزان يافته بودم لذا ارزان از دست دادم . اى زبان تو براى من همواره باعث خسارت بودهاى ، چه گويم و در بارهء تو چه ملامتى نمايم ؟ در صورتى كه خود اين گفتنها و ملامتها را هم خود تو انجام مىدهى . اى زبان تو از نظر اين كه عالىترين وسيله تفهيمى خرمنى ، و از آن جهت كه گاهى درون پليد ما را آشكار مىكنى ، آتش در تمام موجوديت ما مىزنى . كار تو بس شگفت انگيز است ، زيرا با اين كه جان انسانى از تو همواره در ناله و افغان است ، با اين حال چارهاى جز شنيدن حرفهاى تو را ندارد . « خلاصه مقصود جلال الدين زبان انسانهاى معمولى است كه هيچ گونه مهارى بر فعاليتهاى نفسانى نزدهاند و زبانشان هر چه بگويد مطابق درون آنها مىباشد ، در حقيقت نه زبان براى آنها ارزيابى شده است و نه اصول زندگانى حقيقى ، بنا بر اين همواره زبان آنها را هم اسباب بد بختى آنها را فراهم مىكند و هم چارهاى جز شنيدن سخنان آن را ندارند » . اى زبان تو همان موجودى كه مىتوانى به صورت يك گنج بىپايان در آيى ، و هم رنج بىدرمان براى انسان ايجاد كنى . اى زبان تو مىتوانى صفيرى براى شكار ديگران باشى ، و براى حيله گرى فعاليت نمايى . تو گاهى شيطان سيرت ديو خو مىباشى ، تو انسان را در ظلمت كفران فرو مىبرى ، از آن طرف هم مىتوانى دمساز و هم رهبر ياران باشى . اى زبان تو بودى كه طوطى مرا از من گرفتى ، آرى آدم نادان
752
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 752