نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 748
احتمال اول خالى از اشكال به نظر مىرسد ، يعنى گفته شود : كه آنان با نظر به شغل پيامبرى شان مجبور به گفتن راز عشق و يا ساير اسرار نبودهاند . احتمال دوم هم دور از ذهن نيست كه گفته شود : يكى از وسايل تقرب به خدا همان دم بوده است ، و انبياء داراى وسايل ديگرى بودهاند ، و اولى ترجيحى ندارد . ناگفته نماند كه اگر مقصود از عطا كنندهء دم خود جلال الدين بوده باشد ، از جنبهء الهى بوده و از جنبهء شخصى جلال الدين نيست ، به عبارت ديگر تقريباً همان مطلبى است كه اقطاب عرفان ادعا مىكنند ، ولى به نظر مىرسد كه مقصود خود خداوند است ، مخصوصاً با در نظر گرفتن اين كه جلال الدين در اين كتاب مثنوى بلكه در ساير كتابهاى شعرى و نثرىاش ادعاى قطبى ننموده است و به هر حال مطلب ابهام انگيز است . اما معناى اين بيت كه مىگويد : < شعر > ( ( 1733 ) ) آن دمى كز وى مسيحا دم نزد حق ز غيرت نيز بىما هم نزد < / شعر > سه احتمال در اين بيت مىرود : يكى همان است كه بعضى از شارحين مثنوى مانند انقروى مىگويند كه : مقصود اين است كه اين همان دم ظهور است كه خداوند ظهور خود را در موجودات مخصوصاً انسانها قرار داده است . نهايت اين كه هر كس به اندازه خود آن را درك مىكند . دوم - اين كه آن دم را خداوند به كلى مستور نداشته ، و به اشخاص و اصل به حق ارائه نموده است ، مانند عرفاى بزرگ . سوم - اين است كه مقصود از ما كلمهء نفى است يعنى خداوند بدون اين كه كسى
748
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 748