نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 744
< فهرس الموضوعات > روح چراغ فروزان ابديت است متوجه باشيد آن را در راه بدن مادى آتش زده خاكستر نكنيد < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > سوزش انسانى بايستى در راه عشق الهى بوده باشد < / فهرس الموضوعات > < شعر > ( ( 1720 ) ) اى كه جان از بهر تن مىسوختى سوختى جان را و تن افروختى < / شعر > روح چراغ فروزان ابديت است متوجه باشيد آن را در راه بدن مادى آتش زده خاكستر نكنيد انسان كه به عنوان خليفه الله در روى زمين زندگى مىكند ، اين منصب را از جنبه جسمانى و مادى به خود نگرفته است . انسان كه از حيث عظمت تا جايى مىرسد كه به جز خدا نمىبيند ، نتيجهء داشتن اعضاى مادى نيست . انسان كه از نظر عظمت به آن مقام والا مىرسد كه انسان و جهان را در خود مىيابد ، از آن جهت نيست كه داراى عضلات نيرومند و غرايز سركش و نيروى تفكر فوق العاده يا به عبارت روشنتر داراى از دوازده تا پانزده ميليارد رابطه الكتريكى در مغز مىباشد ، بلكه فقط از يك جهت است كه به مراتب مزبور قدم مىگذارد ، اين اعتلا از آن جهت نصيب او مىشود كه او روح دارد ، آرى او روحى دارد كه مىتواند جهانى را در خود درك كند ، او با اين روحش شايسته زندگانى ابدى خواهد بود . اما متأسفانه اين چراغ فروزان ابديت در راه تن پرورى و ماده پرستى آن چنان محقر و ناچيز مىگردد كه گويى روح انسانى فقط به عنوان يك وسيله اتفاقى براى پيش برد مقاصد مادى مىباشد . سوزش انسانى بايستى در راه عشق الهى بوده باشد به هر حال همهء آدميان در همين جهان مادى با همين نمودهاى مادى روزى محو و نابود خواهند گشت ، و مانند خسى در شعله هاى نابود كنندهء عوامل طبيعت خواهند سوخت ، پس بهتر اين است كه انسان سوختهء عشق الهى بوده باشد . سوختگان عشق الهى مىتوانند خس و خاشاكى را كه پيرامون روح انسانها را
744
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 744