نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 712
آورد . حتى از خود تلاش و كوشش حقايق تازه ترى را فرا خواهد گرفت . اگر يك انسان كامل خاك را مورد تمايل قرار بدهد ، يعنى با ناچيزترين پديده در زندگانى خود كارى را شروع كند ، اين خاك بالاخره در دست او كار طلا را خواهد كرد و بالعكس آدم ناقص به جهت نادانى خود ممكن است طلاهايى را در اختيار داشته باشد ، ولى چون ارزش آنها را نمىداند و يا مواردى كه آن طلاها را بايستى به كار ببندد نمىداند ، لذا ممكن است غير از نابود ساختن همان طلاها نتيجهاى به دست نياورد . از آن جهت كه مرد حقيقت خود حق را واقعاً پذيرفته و جانش از شعاع حق فروزان شده است ، در حقيقت دست او دست خدايى است . آرى دستهاى ناقص انسانى مانند دست شيطان و ديو است كه هرگز به سود خود و ديگران حركت نخواهد كرد ، زيرا چنين دستها از هيچ يك از اصول واقعى تبعيت نمىكند ، بلكه همواره در دامهاى فريبنده و شبهه و تبه كارى خود را جلوه گر مىسازد . اگر يك انسان برشد واقعى خود برسد ، و واقعاً مرد خدا بوده باشد اگر هم جهلى به او رو نمايد به مفاد آيهء : « الله وَلِيُّ اَلَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ اَلظُّلُماتِ إِلَى اَلنُّورِ » 2 : 257 [1] همان جهل آگاهانه مبدل به علم خواهد گشت زيرا او هميشه در اعماق جانش اين نيايش را دارد كه : « و قل رب زدنى علما » [2] ( خداوندا در علم من بيفزا )