نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 693
اگر اين شكايت را به دهان بياورم مىترسم يار من از ترحم به من جور و جفاى خويش را تقليل بدهد . ولى من به لطف و قهر او به طور جدى عاشقم شگفتا ، من چگونه عاشق اين دو نمود ضد هستم ، سوگند به خدا ، اگر من از اين خارستان رو به بوستان بروم نالان خواهم گشت . چه شگفت انگيز است كه بلبلى دهان بگشايد ، ولى خارهاى گلستان را بخورد ؟ اين بلبل نيست ، بلكه يك نهنگ آتشين است كه هر چه از عشق ناخوشىها براى او رو بياورد ، همه خوشى و سرور است . زيرا چنين موجودى اگر چه جزء است ولى چون عاشق كل است در حقيقت او خود كل مىباشد . چرا ؟ زيرا اگر خود را درست بشناسد ، عاشق خويشتن خواهد بود ، و اين خويشتن غير از كل چيزى نيست . طوطى جان انسانى بدين سان است ، اما محرم راز شگرف انسانى كو ؟ كجاست ؟ چه مرغى ؟ در ظاهر يك مرغ ضعيف ناتوان ولى در باطن داراى عظمت سليمانى
693
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 693