نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 651
توضيح خواهد داد . ممكن است گفته شود : كه نيروى مقاومت انسانى است كه او را از دايره هاى محدودتر به دايره هاى وسيعتر مىكشاند . مىگوييم : اين مطلب از يك نظر درست ولى از جهت ديگر صحيح نيست . زيرا آهن و سرب و فولاد در مقابل عوامل مزاحم مقاومت زيادى دارند ولى اين مقاومت زياد نمىتواند آنها را از دايرهاى به دايره عالىترى منتقل بسازد . پس نمىتوان گفت كه تنها مقاومت طبيعى كه مسئله كميت در آن نمودار است موجب تغير قلمروها براى انسان مىباشد . آن چه كه واقعيت مطلب نشان مىدهد اين است كه روح انسانى مانند يك موجود جسمانى نيست كه هر چه اجزاء تشكيل دهنده آن متراكمتر و چسبيده تر به يكديگر بوده باشد ، مقاومت او بيشتر خواهد شد . بلكه اين مقاومتها كه تدريجاً براى انسان حاصل مىشود در نتيجه وجود خواص روانى انسانى است مانند انديشه ، تعقل ، اكتشاف ، تجسيم . . . و غير ذلك و جاى ترديد نيست . كه اين پديده ها و اختلاف آنها در كمى و زيادى از قبيل اجسام طبيعى و اختلاف آنها در كمى و زيادى و با عبارت ديگر عظمت « خود انسانى » از كيفيتها سرچشمه مىگيرد نه از اجزاء طبيعى . بلكه بايستى بگوييم : آن چه كه انسان را از قلمروهاى پايين به قلمرو بالاتر مىكشاند نيروى روانى اوست كه جرقهاى از الوهيت در آن نهفته است . همين جرقه الوهيت است كه انسان را در مقابل قوىترين عوامل جبرى پيروز نشان مىدهد . هنگامى كه انسان به دايره « خود انسانى - الهى » گام مىگذارد ، در حقيقت از روى پرده طبيعت به پشت پرده طبيعت وارد مىشود ، و تمام اصول و قوانين جبرى را كه در قانون « عليت كلاسيكى » خلاصه مىشود پشت سر مىگذارد ، بنا بر اين رابطه « معيت » ميان انسان و خدا نه تنها او را وابسته زنجير گرانبار جبر نمىكند ، بلكه تمام زنجيرهاى جاريه جبر را از دست و پاى او بر كنار مىكند ، و با يك جمله مختصر چون
651
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 651