نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 649
وسيعترى از « خود » معرفى كنيم . ما براى روشن شدن اين مطلب بايستى از مثالهاى روشن استفاده كنيم : انسان هنگامى كه مشغول راه رفتن است به جويبارى مىرسد ، از آن جويبار عبور مىكند ، هواى سرد احساس مىكند لباس مناسب مىپوشد ، با درنده روبرو مىشود ، آن را از پاى در مىآورد . با بيمارىها مبارزه مىكند و بهبودى خود را به دست مىآورد ، اين گونه عوامل ابتدايى در مقابل موجوديت انسانى داراى جبرهاى ابتدايى مىباشند ، اگر اين پديده ها را در يك دايره كوچك فرض كنيم « خود » طبيعى انسانى مانند ساير حيوانات در يك دايرهاى قرار گرفته است كه مىتواند به دايره اين پديده ها مسلط و محيط بوده باشد . در همين مرحله با تقويت « خود طبيعى » ميدان فعاليت بيشتر گشته انسان مىتواند پديده هاى بسيار زيادى را از طبيعت و انسانهاى ديگر در همان دايره محدود قرار داده و « خود طبيعى » را به آنها محيط و مسلط و ناظر قرار بدهد . تا اينجا انسان شبيه به حيوان است كه به اندازهء نيرومندى « خود طبيعى » مىتواند به موجوديت خود ميدان باز كند با اين حال تسلط و نظارت « خود طبيعى » نمىتواند از دايره جبر بيرون رفته و به دايره محدود نظارت و تسلط داشته باشد ، بلكه خود همان نظارت و تسلط تحت اصول قوانين جبرى فعاليت مىكند . ولى آخرين قدرت انسان در اين مرحله به پايان نمىرسد ، بلكه او مىتواند دايره وسيعترى براى خود باز كند به طورى كه همين « خود طبيعى » را در دايره محدودى قرار داده و در بارهء آن تسلط و نظارت انجام بدهد . در اين موقع مىگوييم : انسان به قلمرو « خود انسانى » وارد شده است . در اين قلمرو مسئله عدالت و حس نوع دوستى و ميدان باز كردن به زندگى ساير انسانها نمودار مىشود و انسان با اين « خود انسانى » « خود طبيعى » و فعاليتهاى گوناگون آن را كه همگى از اصل تنازع در بقاء سرچشمه مىگرفت ، در دايره محدودتر قرار داده به آنها مسلط بوده تحت نظارت قرار مىدهد . نسيم آزادى انسانى از اين قلمرو ( دايره « خود طبيعى » ) شروع
649
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 649