نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 629
< فهرس الموضوعات > سخن گفتن عمر با رسول قيصر و مكالمات وى < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > بحثى در تفسير حال و مقام < / فهرس الموضوعات > سخن گفتن عمر با رسول قيصر و مكالمات وى < شعر > ( ( 1432 ) ) آن دل از جا رفته دل شاد كرد خاطر ويرانش را آباد كرد ( ( 1433 ) ) بعد از آن گفتش سخنهاى دقيق وز صفات پاك حق نعم الرفيق ( ( 1434 ) ) وز نوازشهاى حق ابدال را تا بداند او مقام و حال را ( ( 1435 ) ) حال چون جلوه است ز ان زيبا عروس وين مقام آن خلوت آمد با عروس ( ( 1436 ) ) جلوه بيند شاه و غير شاه نيز وقت خلوت نيست جز شاه عزيز ( ( 1437 ) ) جلوه كرده عام و خاصان را عروس خلوت اندر شاه باشد با عروس ( ( 1438 ) ) هست بسيار اهل حال از صوفيان نادر است اهل مقام اندر ميان ( ( 1439 ) ) از منازلهاى جانش ياد داد وز سفرهاى روانش ياد داد ( ( 1440 ) ) وز زمانى كز زمان خالى بُدست وز مقام قدس كاجلالى بُدست ( ( 1441 ) ) وز هوايى كاندر او سيمرغ روح پيش ازين ديده است پر و از فتوح ( ( 1442 ) ) هر يكى پروازش از آفاق بيش وز اميد و نهمت مشتاق بيش ( 1 ) ( ( 1443 ) ) چون عمر ز اغيار او را يار يافت جان او را طالب اسرار يافت ( ( 1444 ) ) شيخ كامل بود و طالب مشتهى مرد چابك بود و مركب درگهى ( ( 1445 ) ) ديد آن مرشد كه او ارشاد داشت تخم پاك اندر زمين پاك كاشت ( ( 1434 ) ) وز نوازشهاى حق ابدال را تا بداند او مقام و حال را < / شعر > بحثى در تفسير حال و مقام 1 - حال و مقام دو مفهوم از اصطلاحات عرفان است . حال عبارت است از آن هيجان و وجد روحى كه به مرد عارف دست مىدهد ، ولى اين حال زود گذر است و به سبب
( 1 ) نهمت حرص و اشتياق . .
629
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 629