نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 62
< شعر > عاشق شو ار نه روزى كار جهان سر آيد ناخوانده درس مقصود از كارگاه هستى < / شعر > عشق مجازى آن كشش را ندارد كه بتواند جهان هستى را به ما تفسير كند و براى ما بايستگىها و شايستگىها را تعليم دهد ، تا در نتيجه ما بتوانيم از هر گونه حرص و عيب پاك شويم . و نيز نمىتوان ترديد كرد كه لذت حاصله از عشق عالى انسانى ، غير از عشق مجازى است كه به قول فرويد : انفجار عقدهء جنسى يا گره خوردن بىنهايت آن است . لذت عشق عالى آميخته با احساس عظمت و بهت شعف انگيز است . اين است عشقى كه براى آدميان عظمت بىنهايت مىبخشد ، و در اين هنگام است كه به قول ويكتور هوگو : « دل به نيروى عشق دلاور مىشود ، ديگر از چيزى تركيب نمىيابد مگر از طهارت ، ديگر بر چيزى تكيه نمىزند جز بر رفعت و عظمت ، يك فكر ناشايسته ديگر نمىتواند در آن جوانه زند ، همچنان كه گزنه بر تودهء يخ جوانه نمىزند - يك جان بلند و مصفا ، جانى كه دور از دسترس سوداها و هيجانات پست است ، جانى كه مسلط بر ابرهاى تيره و سايه هاى ظلمانى اين جهان و بر همه ديوانگىها ، دروغ گويىها ، كينه توزىها ، خود ستايىها ، و بىنوايىها است ، در قبهء نيلگون آسمان سكونت دارد ، و آن جا ديگر چيزى احساس نمىكند ، جز لرزشهاى عميق و زير زمينى سر نوشت به همان اندازه كه قلهء كوه ها زمين لرزه را احساس مىكند . [1] و همين مرتبه از عشق افلاطونى است كه مىتواند جسم را از خاك بلند نموده بر افلاك برساند . كوه طور را از مشاهده نور الهى برقص بياورد . جان طور سينا گردد ، و موسى را در حال بىهوشى بياندازد .