نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 560
نتوانيم از قدر محسوب مىشود ، و تمام نمودهاى جهان هستى و كارهاى غير اختيارى انسان جزء قلمرو قضاى الهى مىباشد ، بنا بر اين مسئلهاى را كه جلال الدين در بارهء قضا و قدر مطرح كرده مىگويد : هنگامى كه قضا فرا مىرسد يعنى انسان در پهنهء زندگانى به حوادثى مىرسد كه در محاسبه قرار نداده بود ، و يا اصلا نمىتوانست مورد محاسبه قرار بدهد ، يا طبيعت انسانى او اعم از جنبه جسمانى و يا روحانيش به طور حتم اقتضاى چنان رويدادى را مىكرد چشم او پوشيده مىشود ، يا گوش ناشنوا مىگردد ، يا نيروهاى مغزيش از كار مىافتد . مطلبى است كه بايستى دقت بيشتر در پيرامون آن انجام داد ، زيرا با نظر به وضع طبيعى انسان و با نظر به جريان قوانين طبيعت تماس انسان با عوامل جهان هستى كه با زندگانى او تماس دارد ، همواره نمىتواند مطابق تمايل خود زندگانى كند ، مثلًا عللى پيش مىآيد كه توانايى تفكر را سلب مىكنند مانند اين كه اعصاب چشم صدمه مىخورد ، او در راه رفتن چاه را نمىبيند و به چاه مىافتد ، اين رويداد چاه افتادن پس از آن كه به علت ديگرى چشم از كار افتاده است صورت مىگيرد ، نه اين كه براى به چاه بيافتد چشم او نابينا مىگردد ، اگر ما به طور دقيق در اين رويدادها بنگريم خواهيم ديد كه : در هيچ جا قدرت اثبات اين معنا را نداريم كه وسيله از ما گرفته مىشود ، و سپس حادثه ناملايمى پيش مىآيد ، بلكه عللى به وجود مىآيد و آن وسيله از ما سلب مىگردد ، سپس به جهت فقدان آن وسيله ما مزايا را از دست مىدهيم ، يا به ناملايمات گرفتار مىشويم . بلى در يك صورت اين مسئله صحيح است و آن در مواردى است كه ما خود را به تبه كارى مىزنيم و خداوند اسباب توفيق را از ما سلب مىكند و راه پيش پاى ما تاريك مىگردد و نمىتوانيم راه راست را برويم يا از مزاياى وجودى خود بهره مند باشيم . ولى اين پديده در صورتى است كه فعاليتهاى ما تبه كارى اختيارى بوده باشد . از اين مقدمه روشن مىشود كه اين مطلب را جلال الدين بدان جهت پا فشارى مىكند كه هنگامى كه قضا فرا مىرسد انسان نمىبيند و تمام دانشهاى نقش بر آب
560
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 560