نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 543
كردهام كه حقايق همان است كه من در تحت محاسبه در آوردهام ، ناگهان بيمارى پيش مىآيد و استمرار لذت مرا تا مدتى از هم مىگسلد ، يا اختلالات اجتماعى فرا مىرسد و بناهايى را كه من براى خود شالوده ريزى كرده بودم در هم مىريزد ، و مىگويد : غير از تو كسان ديگر هم هستند . وسايل درك عوض مىشود . آگاهىهاى بارقهاى از راه رسيده نيش مىزنند و مىگويند : آيا تو مىتوانى تمام هدف زندگان را در همين فورمولى كه براى خود تهيه كردهاى خلاصه كنى ؟ به عبارت ديگر آيا صدها اصول جاريه در دو قلمرو انسان و جهان به زندگانى تو سرازير مىگردد ؟ مسلماً جواب منفى است ، زيرا هر فردى كاسهء خود را در دست گرفته مىخواهد كاسه خود را از بادهء زندگانى پر سازد و مست شود ، اما هم كاسه ها مورد تزاحم است و هم بادهاى كه از طبيعت و كارهاى انسانى مىجوشد . ولى در لحظاتى كه با تعمق بيشترى به قلمرو زندگانى مىنگرد مىبيند : كسانى هستند كه دانش را براى خود ايده آل قرار دادهاند . كسان ديگرى پيدا مىشوند كه با حيازت مقام و رياست بهره بردارى از لذايذ را به حد نصاب مىرسانند . گروهى از بادهء ثروت سر مست شدهاند ، اما هيچ يك از اين افراد و طبقات در وضع موجود خود ابديت ندارند ، زيرا طوفان اصل تنازع در بقا كه در راه خود هزاران فرد و طبقات را از بين مىبرد ، به سراغ اين آقايان لذت جو مىآيد . و كاسه و كوزهء آنها را در هم مىشكند ، مثلًا ناپلئون در جزيرهء سنت هلن با هزاران اندوه به قدم زدن مىپردازد ، آرى اين فرد هم به تفكر مىپردازد و مىبيند كه آن مقدمات و نتايج و به طور كلى تمام محاسبات او دگرگون بوده است ، حقايق ديگرى در پشت پرده فعاليت مىكردهاند كه او حتى تصورى هم در بارهء آنها نداشته است ، اين حقايق خواه مورد دريافت و تمايل او بوده باشد يا اصلا از انديشه در اين هنگام است كه شروع به فلسفه بافى نموده و خواهد گفت : اصلا
543
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 543