نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 533
سپس اين صورتها ناپديد مىگردند . اين صورتها كجا رفتند ؟ آيا محو نابود شدند ؟ آيا موجودات مستقلى گشته در يك قلمرو ديگرى به موجوديت خود ادامه خواهند داد ؟ هيچ يك از اين احتمالات واقعيت ندارد . بلكه اين اشكال و نمودها كه به شكل صور ظاهر شده بودند . مقصد اصلى خود را پيش گرفتند و رو به همان درياى بىپايان كه انديشه يا « عقل كلى » « به اصطلاح هگل » است رهسپار شدند . آرى : < شعر > ( ( 1141 ) ) صورت از بىصورتى آمد برون باز شد كانا إليه راجعون < / شعر > روى اين ترتيب متحرك بايد بدانى كه تو و جهان در هر لحظه مرگى داريد و رجعتى ، گويى در هر لحظه نزولى است و صعودى . آرى . < شعر > ( ( 1144 ) ) هر نفس نو مىشود دنيا و ما بىخبر از نو شدن اندر بقا < / شعر > تو مىگويى من اين متحرك ميان دو قلمرو را نمىبينيم ، من علت آن را به تو مىگويم : < شعر > ( ( 1145 ) ) عمر همچون جوى نو نو مىرسد مستمرى مىنمايد در جسد ( ( 1146 ) ) آن ز تيزى مستمر شكل آمده است چون شرر كش تيز جنبانى به دست ( ( 1147 ) ) شاخ آتش را بجنبانى بساز در نظر آتش نمايد بس دراز ( ( 1148 ) ) اين درازى مدت از تيزى صنع مىنمايد حيرت انگيزى صنع < / شعر > از مطالب گذشته به روشنى استنباط مىشود كه جلال الدين توانايى شگفت انگيزى در پيوستن حقايق و واقعياتى دارد كه براى متفكرين معمولى گسيخته جلوه مىكنند . اين روش را در اغلب مباحث مثنوى بايستى منظور بداريم .
533
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 533