نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 485
منحصرترين وسيلهء انتقال معانى مىباشد ، و به همين جهت بوده است كه در علوم كلاسيك ادبى مىگفتند : حكمت در وضع الفاظ ارائه معانى است . اما آيا در تاريخ بشرى اين اصل توانسته است وظيفهء واقعى خود را ايفا نمايد ؟ مسائلى در اين باره وجود دارد كه ما به طور اختصار آنها را بيان مىكنيم : مسئلهء اول هرگز نمىتوان معنى را آن چنان كه طبيعت معنى اقتضا مىكند در الفاظ نشان داد . اين ناتوانى از چند جهت مشاهده مىگردد : يكى اين كه معانى قابل تجسم نيست ، شما نمىتوانيد با كلمهء ديوار خود ديوار را نشان بدهيد ، بلكه بايستى در ذهن شنونده صورتى از ديوار موجود باشد ، تا او بتواند با كلمهء ديوار آن معنى را مجسم نمايد . دوم اختلاف در مشاهدات و چگونگى اندوخته هاى شناسايىها و وضع پذيرش درونى كه افراد انسانى دارند . مانع از اين است كه آن چه را كه گوينده واقعاً قصد كرده است در ذهن شنونده ايجاد نمايد . سوم اين است كه انسان به جهت قدرت بر ارتكاب خلاف واقع در مقاصد خود ، مىتواند كلمهاى را بگويد ، و مقصودش آن معناى حقيقى نباشد كه لفظ فى نفسه نشان مىدهد . شوخىها و دروغها و آزمايشها همه از همين قبيل است . مسئلهء دوم - اگر فرض كنيم كه گوينده حقيقتاً يك معناى مقصود را مىخواهد نشان بدهد ، ولى انتخاب لفظ بسته به نظر شخصى اوست ، در حالى كه براى شنونده آن لفظ دقيقاً ممكن است همان معنا را نشان ندهد . مسئلهء سوم - هر چه كه معانى از محسوسات بالاتر برود الفاظ در رسانيدن آن معانى كوتاه تر مىگردد ، زيرا الفاظ غالباً از محسوسات و تجارب انسانى صورت گرفته به جريان مىافتد . مسئلهء چهارم - ارتباط معانى با يكديگر خواه در محسوسات و خواه در معقولات ، مانع بزرگى از نشان دادن صحيح الفاظ آن معانى مىباشد ، مثلًا مىخواهيم بگوييم : « آب » و مقصودمان همان آب كه مادهء مايع است مىباشد ، اين آب صدها
485
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 485