نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 436
بالا در كار تو تأمل و نظارت مىكنند . من به طور فراوان شنيدهام « گويا خواب عميقى شما را فرا گرفته بود » كه مىگفتيد كسى كه سنگها را تراشيده مجسمهاى را در آن سنگ جامد نقش مىكند ، از آن كشاورز كه زمين را شخم مىكند ، و آن كسى كه از رنگين كمان رنگهاى زيبايى را استفاده كرده در يك پارچه ناچيز صورت انسانى مىكشد ، برتر است از كفاشى كه براى پاهاى ما كفش مىدوزد . اما من به شما مىگويم : « نه در خواب شبانگاهى بلكه در بيدارى روز روشن » نسيم روح افزا درخت بلوط را با لهجهاى شيرينتر از آن چه كه گياهان زمين را طرف گفتگو قرار مىدهد سخن نمىگويد . بزرگ مرد حقيقى كسى است كه هجوم باد را به سرودى مبدل بسازد كه شيرينى و گوارايى آهنگ آن لذيذتر بوده باشد . آرى كار صورت آشكارى براى محبت كامل است . اگر نتوانى كار را از روى محبت انجام بدهى و احساس مىكنى كه با خستگى و ملالت مشغول كار شدهاى ، سزاوار اين است كه كارت را رها بسازى ، و روى پله هاى معبد بنشينى ، و از آن كارگران كه با شادى و آرامش كار كردهاند ، صدقه مطالبه كنى . زيرا تو اگر نانى بپزى و در اين كار پختن احساس لذت نكنى ، تو در حقيقت حنظلى پختهاى كه مقدار كمى از گرسنگان انسانى را با تلخى سير خواهد كرد . اگر ترانه هاى فرشتگان را بسرايى در حالى كه اين سرودن از روى محبت و رغبت نيست ، تو با اين سرودن گوشهاى مردم را از شنيدن ترانه هاى خويش نيز جلوگيرى مىكنى و آنان را از گوش فرا دادن به سرودهاى شبانه روزى طبيعت محروم مىسازى » . [1] اين است معناى كار ، و اين است هدفى كه از كار در اين جهان هستى مطرح شده است . سعى و كوشش در زندگانى شكر نعمت او را بجا آوردن است كه عبارت است از نيرو و عضلات .