نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 247
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 848)
از نزد خداى واحد آمده يك ايدهء بيشتر براى مردم نشان نمىدهد ، او مانند ساير پيامبران مىخواهد افراد بشر در اين جهان تكاپو ، اين اصل را درك كنند كه همهء موجودات و انسانها از خدا و به سوى خدا مىروند . « يا أَيُّهَا اَلإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيه » 84 : 6 [1] ( اى انسان تو در حال كوشش بسيار سخت به ديدار خدا نائل خواهى گشت ) . انسان و ايده آل نهايى آن چنان ملايم يكديگر هستند ، و آن چنان با هم سنخيت دارند كه در حقيقت مانند ماهى و آب مىباشد كه يك موجود است و يك حقيقت كه تمام زندگانى او را تفسير مىنمايد ، سپس مىگويد : من كه قيافهء وحدت انسانى را به دريا تشبيه نمودم از ناچارى بود ، و آب را نمىتوان به خدا تشبيه كرد ، زيرا براى اين كه آب دريا به وجود بيايد ، هزاران عوامل كارگر بوده است ، در صورتى كه خداوند عز و جل حقيقت واحده ازلى و ابدى است كه هيچ گونه احتياجى در وجود و ابديت به چيزى ندارد . جلال الدين از اين مطلب به يك مسئلهء مهم ديگر منتقل گشته ، مىگويد : گمان نرود كه اين اجزاء جهان هستى با اين اشكال گوناگون كه در ابتداى نظر گسيخته مشاهده مىشوند ، در واقع همينطور است ، اين گمان غلطى است زيرا : < شعر > چند خورشيد كرم افروخته تا كه بحر و ابر جود آموخته چند خورشيد كرم تابان بده تا بدان يك ذره سر گردان شده < / شعر > سپس مىگويد : اين بذرها كه در زمين مىپاشيم ، چيزى جز سنخ بذر ايجاد نمىكند و اين پرتو ذات خداوندى است كه به اين خاك تيره مىتابد و از خاك چه گلها و چه ميوه جات و چه روييدنىهاى رنگارنگ ايجاد مىكند ، اين عنايتى است كه آفتاب