نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 201
در درون من وجود دارد ، اصيلتر از وجود طبيعى تو است كه مىبينم . سپس مىگويد : هر كس كه در اين زندگانى حيات ناخود آگاه معنوى دارد « كه به خواب شبيه است » او داراى زندگانى بيدارترى است ، به همين جهت داراى بيدارى طبيعىاش كه او را به آلودگى با علايق مادى وادار مىسازد بدتر از خوابى است كه گفتيم . در اين جا جلال الدين گامى فراتر مىنهد ، و مىگويد : اگر كسى از اين زندگانى رؤيايى معنوى بهره مند است ، بيداريش بيدارى حقيقى بوده ، حتى از آن زندگانى رؤيايى نيز كه به ديگران شبيه به خواب جلوه مىكند ، بهتر و شايسته تر مىباشد ، و هر كس كه مست غفلت است ، اگر هشيار باشد بهتر است ، زيرا باز در حال هشيارى مىتواند از نتايج غفلت تا حدودى دورى گزيند . اگر بيدارىهاى ما مربوط به حق نباشد ، يعنى نتوانيم در اين بيدارى با ارتباط به حق مورد فيض قرار بگيريم ، اين بيدارى براى ما زنجير گرانبارى خواهد بود . يكى از انسان شناسان برجسته مىگويد : « آن روز كه آفتاب بتابد و وجدان در خواب رفتهاى را بيدار نكند ، هيچ كارى نكرده است » چرا اين بيدارى براى ما زنجير گرانبارى است ؟ براى اين كه هنگام روز كه موقع تكاپو و تلاش است ، روح در اثر فعاليت براى سود و فرار از زيان و خوف و وحشت از آسيبها و تلاش براى جاه و مقام ، لگدكوب خيالات گشته ، نه براى او صفايى مىماند ، و نه شكوه و جلالى كه در طبيعت اوست . لذا براى روح ، ديگر ياراى سير و سلوك به ملكوت آسمان نمىماند . خواب رفتگان اين زندگانى كسانى هستند كه اميد و آرزوها و ساير فعاليتهاى روانى را با موضوعات خيالى بارور مىسازند ، و به گمان اين كه به آنها نائل خواهند شد ، در خواب و مستى عميقى فرو مىروند ، و گاه گاه كه از آن خيالات بيرون مىآيند ، يعنى يك توجه الهى در روح آنان نمودار مىگردد ، احساس مىكنند كه آن اميدها و آن آرزوها باعث صرف و استهلاك نيروى روانى گشته ، مدتى از عمر را تباه كردهاند ، و اكنون چيزى كه دست آنها را پر كند ، نمانده است ، در اين موقع كاملا درك مىكند كه
201
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 201