responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 150


< فهرس الموضوعات > 1 - تشابه لفظى < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > 2 - تشابه در صورت < / فهرس الموضوعات > و علمى بوده باشد ، مىفهمد كه حقايق موجودات و ساير شئون بشرى ممكن است در بعضى از پديده ها و خواص اولى و ثانوى با يكديگر شباهت داشته ، ولى تفاوت ميان آنها خيلى زياد بوده باشد ، تشبيهاتى كه جلال الدين در اين باره مىنمايد :
1 - تشابه لفظى شير يك كلمه است ، ولى هم معناى حيوان درنده را دارد و هم شير خوردنى و هم شير سماور .
الفاظ فراوانى هستند كه به اصطلاح مشترك لفظى بوده و معانى گوناگون دارند ، بلكه در الفاظ مشترك متضادهايى وجود دارد از قبيل قرء يعنى طهر و حيض ، بيع به معناى خريد و فروش .
2 - تشابه در صورت مردم معمولى تشابه ميان افراد انسانى را آن چنان قاطعانه و دليل بر يكى بودن همهء آنها مىدانند كه حتى پيامبران عظام را با خود يكى دانسته مىگويند :
« اينك ما بشر آنها بشر » ما هم مىخوريم و مىآشاميم و مىخوابيم آنان نيز مىخورند و مىآشامند و مىخوابند .
شايد بتوان گفت : اين نكته يكى از اساسىترين علل و عدم پيش رفت انسانها در معنويات و الهيات مىباشد ، زيرا هنگامى كه مىبيند همه دو چشم دارند و همه دو گوش و يك جمجمه دارند ، همه را يكسان ديده ، كوچكترين ارزشى براى عظمت روحى منظور نمىدارند ، اينان نمىفهمند كه تفاوت ميان انسان با وجدان و انسان بىوجدان خيلى زيادتر از تفاوت ميان انسان و سنگ است ، زيرا سنگ هرگز به طور خود آگاه پاى انسانى را زخم نمىكند ، كوه آتش فشان با كينه و عداوت آتش فشانى نمىكند ، اگر چه ميليونها نفر را بنابودى بكشاند ، ولى اين انسان هنگامى كه وجدان را از دست داد و يك عامل ضد وجدانى در درون خود پيدا كرد ، با تمام خود آگاهى و علم به واقعيتها ، آن واقعيتها را نديده گرفته از روى لجاجت يا خود پرستى جهانى را به آتش مىكشد ،

150

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 150
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست