نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 14
دو احتمال دارد : يكى اين كه به عنوان مسئلهء مستقلى مطرح شده مىخواهد ناتوانى انسان را از شناختن روح با اين كه در تمام اجزاء كالبد جريان دارد تذكر بدهد . احتمال دوم ، هنگامى كه جلال الدين مىگويد : « از درون من نجست اسرار من » گويا اين سؤال پيش مىآيد كه چگونه مىشود كه همهء افراد انسانى با اين كه موجودات مشابهى هستند و به يك ديگر نزديكند ، با اين حال زبان يكى از آن ديگرى نفهمد ؟ در جواب اين سؤال مىگويد : آرى ، دو انسان به يك ديگر نزديكتر از تن و جان به همديگر نيستند با اين نزديكى كه « تن ز جان و جان ز تن مستور نيست » ، با اين حال هرگز ممكن نيست كه تن ز جان آگاهى حقيقى داشته باشد . شگفتا ، با اين كه شديدترين اتصال و ارتباط ميان جسم و جان انسانى برقرار است ، با اين حال هيچ كس قدرت شناسايى روح را ندارد . شرق و غرب ديروز و امروز همه و همه رباعى ذيل را با قطع نظر از اصطلاح بافى پذيرفتهاند : < شعر > حيران شدهام كه ميل جان با « من » چيست ؟ و اندر گل تيره اين دل روشن چيست ؟ عمريست هزار بار « من » گويم و « من » « من » گويم و ليك مىندانم « من » چيست ؟ < / شعر > هشت بيت گذشته مطالبى را بيان مىكند كه به دو شكل مىتوان آنها را به همديگر مربوط ساخت : يكى اين كه مقصود از « نى » در مجموع هشت بيت گذشته خود جلال الدين رومى است كه به مقامى از معرفت و رشد انسانى رسيده در نتيجه احساس مىكند كه مانند
14
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 14