responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 103


بردن پادشاه طبيب غيبى را بر سر آن بيمار رنجور < شعر > ( ( 101 ) ) چون گذشت آن مجالس و خوان و كرم دست او بگرفت و برد اندر حرم ( ( 102 ) ) قصهء رنجور و رنجورى بخواند بعد از آن در پيش رنجورش نشاند ( ( 103 ) ) رنگ روى و نبض و قاروره بديد هم علاماتش هم اسبابش شنيد ( 1 ) ( ( 104 ) ) گفت هر دارو كه ايشان كرده اند آن عمارت نيست ويران كرده اند ( ( 105 ) ) بىخبر بودند از حل درون استعيذ اللَّه مما يفترون ( ( 106 ) ) ديد رنج و كشف شد بر وى نهفت ليك پنهان كرد و با سلطان نگفت ( ( 107 ) ) رنجش از صفرا و از سودا نبود بوى هر هيزم پديد آيد ز دود ( ( 108 ) ) ديد از زاريش كو زار دل است تن خوش است و او گرفتار دل است ( ( 109 ) ) عاشقى پيداست از زارى دل نيست بيمارى چو بيمارى دل ( ( 110 ) ) علت عاشق ز علتها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست ( 2 ) ( ( 111 ) ) عاشقى گر زين سر و گر ز ان سر است عاقبت ما را بدان شه رهبر است ( ( 112 ) ) هر چه گويم عشق را شرح و بيان چون به عشق آيم خجل گردم از آن ( ( 113 ) ) گر چه تفسير زبان روشنگر است ليك عشق بىزبان روشنتر است ( ( 114 ) ) چون قلم اندر نوشتن مىشتافت چون به عشق آمد قلم بر خود شكافت چون سخن در وصف اين حالت رسيد هم قلم بشكست و هم كاغذ دريد ( ( 115 ) ) عقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقى هم عشق گفت ( ( 116 ) ) آفتاب آمد دليل آفتاب گر دليلت بايد از وى رو متاب < / شعر >


( 1 ) قاروره شيشه‌اى كه ظرفيت مايعات را دارد ، مانند شيشهء شربت و دوا و غير ذلك و اصطلاحاً بر شيشهء گفته مىشود كه ادرار مريض را در آن معاينه مىكردند . . ( 2 ) اصطرلاب و اسطرلاب آلتى است كه در اندازه گيرى موقعيت و ارتفاع كرات آسمانى به كار مىرفت . .

103

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 103
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست