responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 725


باز گفتن بازرگان با طوطى آن چه در هندوستان ديده < شعر > ( ( 1649 ) ) كرد بازرگان تجارت را تمام باز آمد سوى منزل شاد كام ( ( 1650 ) ) هر غلامى را بياورد ارمغان هر كنيزك را ببخشيد او نشان ( ( 1651 ) ) گفت طوطى ارمغان بنده كو ؟
آن چه گفتى آن چه ديدى باز گو ؟
( ( 1652 ) ) گفت نى من خود پشيمانم از آن دست خود خايان و انگشتان گزان ( ( 1653 ) ) كه چرا پيغام خامى از گزاف بردم از بىدانشى و از نشاف ؟ ( 1 ) ( ( 1654 ) ) گفت اى خواجه پشيمانى ز چيست چيست آن كاين خشم و غم را مقتضيست ( ( 1655 ) ) گفت گفتم آن شكايتهاى تو با گروهى طوطيان همتاى تو ( ( 1656 ) ) آن يكى طوطى ز دردت بوى برد ليك چون گفتم پشيمانى چه سود ؟
( ( 1658 ) ) نكته‌اى كان جست ناگه از زبان همچو تيرى دان كه جست آن از كمان ( ( 1659 ) ) وانگردد از ره آن تير اى پسر بند بايد كرد سيلى را ز سر ( ( 1660 ) ) چون گذشت از سر جهانى را گرفت گر جهان ويران كند نبود شگفت ( ( 1661 ) ) فعل را غيب اثرها زاد نيست و ان مواليدش به حكم خلق نيست ( ( 1662 ) ) بىشريكى جمله مخلوق خداست آن مواليد ار چه نسبتشان به ماست ( ( 1663 ) ) زيد پرّانيد تيرى سوى عمرو عمرو را بگرفت تيرش همچو نمر ( 2 ) ( ( 1664 ) ) مدت سالى همىزاييد درد دردها را آفريند حق نه مرد ( ( 1665 ) ) عمر و دائم ماند در درد از وجل ( 3 ) دردها مىزايد آن جا تا اجل ( ( 1666 ) ) ز ان مواليد وجع ( 4 ) چون مرد او زيد را ز اول سبب قتال گو < / شعر >


( 1 ) نشاف از ماده نشف به معناى خشك شدن و فرو رفتن آب در ريگزار و امثال آن است ، مقصود جلال الدين از نشاف در بيت فوق بىتوجهى است . . ( 2 ) نمر پلنگ . . ( 3 ) وجل ترس . . ( 4 ) وجع درد . .

725

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 725
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست