نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 584
پرسيدن شير از سبب پاى واپس كشيدن خرگوش را < شعر > ( ( 1297 ) ) شير گفتش تو ز اسباب مرض اين سبب گو خاص كاينستم غرض پاى را واپس كشيدى تو چرا ؟ مىدهى بازيچهء واهى مرا ؟ ( ( 1298 ) ) گفت آن شير اندرين چه ساكن است اندر اين قلعه ز آفات ايمن است يار من بستد ز من در چاه برد بر گرفتش از ره و بىراه برد ( ( 1299 ) ) قعر چه بگزيد هر كس عاقل است ز انكه در خلوت صفاهاى دل است ( ( 1300 ) ) ظلمت چه به كه ظلمتهاى خلق سر نبرد آن كس كه گيرد پاى خلق ( ( 1301 ) ) گفت پيش آز خمم او را قاهر است تو ببين كان شير در چه حاضر است ؟ ( ( 1302 ) ) گفت من سوزيدهام ز ان آتشى تو مگر اندر بر خويشم كشى ( ( 1303 ) ) تا به پشتىّ تو اى كان كرم چشم بگشايم به چه در بنگرم من به پشتى تو تانم آمدن تو نگه دارم در آن چه بىرسن ( ( 1304 ) ) چون كه شير اندر بر خويشش كشيد در پناه شير تا چه مىدويد ( ( 1305 ) ) چون كه در چه بنگريدند اندر آب اندر آب از شير و او در تافت تاب ( ( 1306 ) ) شير عكس خويش ديد از آب تفت شكل شيرى در برش خرگوش زفت ( ( 1307 ) ) چون كه خصم خويش را در آب ديد مر و را بگذاشت و اندر چه جهيد ( ( 1308 ) ) در فتاد اندر چهى كو كنده بود ز انكه ظلمش بر سرش آينده بود ( ( 1309 ) ) چاه مظلم گشت ظلم ظالمان اين چنين گفتند جمله عالمان ( ( 1310 ) ) هر كه ظالمتر چهش با هولتر عدل فرموده است بدتر را بتر ( ( 1311 ) ) اى كه تو از ظلم چاهى مىكنى از براى خويش دامى مىتنى بر ضعيفان گر تو ظلمى مىكنى دان كه اندر قعر چاه بىبنى ( ( 1312 ) ) گرد خود چون كرم پيله بر متن بهر خود چه مىكنى اندازه كن ( ( 1313 ) ) مر ضعيفان را تو بىخصمى مدان از نبى إذ جاء نصر الله بخوان < / شعر >
584
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 584