نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 564
پس مطابق بيت بعدى كه مىگويد : < شعر > ( ( 1250 ) ) كاى عجب نهى از پى تحريم بود يا به تأويلى بد و توهيم بود ؟ < / شعر > معلوم مىشود كه خود آن دستور علت تاريكى قضيه نبوده است ، و اين خود در ميان تمام عقلاى عالم قبيح است كه رهبر فرمانى صادر كند كه آن فرمان مبهم باشد ، و مكلف نداند كه مقصود از اين فرمان چيست ، و با نادانى اقدام به كارى كند كه در نتيجه معلوم شود كه مخالف دستور بوده است . هيچ منطق و عقلى نمىتواند چنين شخصى را مورد ملامت و تقبيح قرار بدهد . پس نبايد گفت كه : خود دستور ، حضرت آدم را به ابهام انداخته بود ، بلكه چنان كه اشاره مىكند اين ابهام در وضع روانى آدم ايجاد گشت ، ولى ابهامى كه موجه نبود . يعنى ابهامى بود كه از دخالت نفس صورت مىگرفت ، زيرا آدم هواى گندم را كرد و شيطان هم با اين كه آدم مىدانست دوست او نيست بلكه دشمن اوست ، يا اين كه شيطان به طور مجهول براى آدم جلوه كرد ولى در مقابل دستور صريح كه گفته بود : « وَلا تَقْرَبا هذِه اَلشَّجَرَةَ » 2 : 35 ( 1 ) ( به اين درخت نزديك نشويد ) . نمىتوانست اختيار آدم را از دست بگيرد ، و آدم به جاى اين كه به قضا و سر نوشت استدلال نمايد ، پشيمان گردد ، و توبه نمايد و بگويد . « ربنا اننا ظلمنا انفسنا » . تفسير ابيات آدم ابو البشر كه به مقام آموزش حقايق رسيده بود ، صد هزاران علم در تمام رگهاى او جا گرفته بود . همه اشياء را شناخته هر عنوانى را كه به چيزى شايسته ديده بود ، آن عنوان قابل تبديل نبود ، آن كه را كه چالاك و هشيار مىدانست همان بود كه تشخيص داده بود . هر كه را كه خوشبخت و آزاد مىدانست مطابق واقع بود ، عواقب زندگانى و سر نوشت مردم را مشاهده كرد .
( 1 ) سوره بقره ، آيه 35 . .
564
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 564