نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 514
زمانى و مكانى بوده حقيقت نخواهند داشت . 11 - از مطالب گذشته اين اصل در فلسفهء هگل روشن مىشود كه « مطلق همان ذهن است » يعنى تعقل است كه مىتواند مطلق بوده باشد ، زيرا تعقل چنان كه در فلسفهء شرق ديده مىشود عالىترين جلوهء ذهن است . 12 - اين ذهن كه با تعقل متحد است يا تعقل جلوهء عالى آن است ، ذهن مشخص افراد انسانى نيست مانند ذهن اين شخص و آن شخص ، بلكه مقصود از ذهن يك حقيقت مجرد است و همان عقل كل است كه ارباب اديان آن را مشيت الهى معرفى كردهاند . اگر عقل فعال را در روش فلسفى « عقول دهگانه » اندكى رقيقتر و عالىتر مىتواند معرفى شود . < شعر > ( ( 1113 ) ) هر چه صورت مىوسيلت سازدش ز ان وسيلت بحر دور اندازدش < / شعر > آيا مىتوان عقل را با خود عقل شناخت ؟ يك اصل بسيار با اهميتى را جلال الدين از نظريهء فوق مىگيرد كه بايستى دقيقاً آن را مورد توجه قرار داد ، اين اصل چنين است : شما مىخواهيد حقيقت عقل را بشناسيد ؟ بسيار خوب وسيلهء شناسايى شما چيست ؟ وسيلهء شناسايى شما همان است كه ما آن را عقل ناميدهايم ، يعنى عقل به معناى حقيقت است كه زير بناى جهان هستى است ، و به عبارت روشنتر عقل همان موجود است كه تمام وسايل را براى شناخت جهان ساخته و به ذهن و مراكز مربوطه تحويل داده است . آيا شما مىتوانيد با ساختهء عقل خود عقل را درك كنيد ؟ آيا شما مىتوانيد تصور كنيد كه تير پس از رها شدن از كمان بر گردد و كمان
514
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 514