نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 269
مبحث در فلسفه يكى از مسائل بسيار مهم به شمار مىرود كه مىگويند : كيفيتها و كميتها ساختهء حواس و ادراكات ما مىباشد . و ما در مورد خود در آينده بحث مشروحى در اين باره خواهيم داشت . ولى امواج و نمودهاى حيات درونى ، هشيارى واقعى و مستى ، و بالاخره غوطه خوردن در درياى عظمت الهى است . و تا كسى در اين انديشه هاى زود گذر مادى به سر مىبرد ، بدون شك از آن مستى كه عين هشيارى است محروم خواهد بود . مكرر كردن مريدان كه خلوت را بشكن < شعر > ( ( 578 ) ) جمله گفتند اى حكيم رخنه جو اين فريب و اين جفا با ما مگو ما اسيرانيم تا كى زين فريب بىدل و جانيم چندين اين عتيب ( 1 ) چون پذيرفتى تو ما را ز ابتدا مرحمت كن همچنين تا انتها ضعف و عجز و فقر ما دانسته اى درد ما را هم دوا دانسته اى ( ( 579 ) ) چار پا را قدر طاقت بار نه بر ضعيفان قدر قوت كار نه ( ( 580 ) ) دانهء هر مرغ اندازهء ويست طعمهء هر مرغ انجيرى كيست ؟ ( ( 581 ) ) طفل را گر نان دهى بر جاى شير طفل مسكين را از آن نان مرده گير ( ( 582 ) ) چون كه دندانها بر آرد بعد از آن هم به خود گردد دلش جوياى نان ( ( 583 ) ) مرغ پر نارسته چون پران شود لقمهء هر گربهء دران شود ( ( 584 ) ) چون بر آرد پر ببرد او به خود بىتكلف بىصفير نيك و بد ( ( 585 ) ) ديو را نطق تو خامش مىكند گوش ما را گفت تو هش مىكند ( ( 586 ) ) گوش ما هوش است چون گويا تويى خشك ما بحر است چون دريا تويى ( ( 587 ) ) با تو ما را خاك بهتر از فلك اى سماك از تو منور تا سمك < / شعر >
( 1 ) عتيب براى ضرورت شعر با وزن مزبور گفته شده است . .
269
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 269