نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 202
تمام آن لذايذ خيالى وبالى بر گردنشان شده است ، زيرا : < شعر > چون به هر ميلى كه دل خواهى سپرد از تو چيزى در نهان خواهند برد < / شعر > خداوند مىفرمايد : « وَيَوْمَ يُعْرَضُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى اَلنَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ فِي حَياتِكُمُ اَلدُّنْيا وَاِسْتَمْتَعْتُمْ بِها » 46 : 20 [1] ( رستاخيز روزى است كه كفار بر آتش عرضه مىشوند ، « به آنان گفته مىشود : كه شما امروز نمىتوانيد از ما چيزى مطالبه كنيد » زيرا نيروهاى پاك خود را در دنيا مستهلك كردهايد ) مثالى را كه جلال الدين در دو بيت بعدى مىزند با آيهء فوق بسيار قابل تطبيق است : < شعر > ديو را چون حور بيند او به خواب پس ز شهوت ريزد او با ديو آب چون كه تخم نسل را در شوره ريخت او به خويش آمد خيال از وى گريخت < / شعر > بيدار مىشود مىبيند ، نيرو به استهلاك رفته ، بدن ضعيف و جسم كثيف شده است . < شعر > ( ( 416 ) ) ضعف سر بيند از آن و تن پليد آه از آن نقش پليد ناپديد < / شعر > جوهر زندگانى ما را رؤياها مستهلك مىسازند پس از اين جلال الدين به يك تشبيه ديگر شروع مىكند كه در ابيات گذشته نيز مقدارى در اين تشبيه صحبت كرده بود ، مىگويد : اين لذايذ و برخوردارى از آنها درست شبيه به اين است كه مرغى در فضاى بالا مشغول پرواز بوده باشد ، و صياد احمق كه بالاتر را نمىبيند ، سايهء آن مرغ « كه به زمين افتاده است » او را جلب كرده ، به دنبال خويش مىكشاند ، اين صياد ابله آن مقدار مىدود تا نيروى خود را از دست مىدهد ،