نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 184
را كه روح نشان مىدهد قناعت ورزيدهاند ، ما در اين باره در مباحث آينده كه جلال الدين بيان بيشترى خواهد كرد بررسى خواهيم كرد . كالبد جسمانى قفسى براى روح است كالبد جسمانى ما را به قفس تشبيه نموده است ، و اين تشبيه در تمام ملل و ادبيات جهان وجود دارد . [1] اين خود كاشف از اين است كه مغايرت روح با بدن و استعداد پرواز روح در گذرگاه بىنهايت ، براى همه مورد پذيرش بوده است ، خود جلال الدين رومى با بيانات گوناگونى اين تشبيه را بيان كرده است ، در ديوان شمس تبريزى مىگويد : < شعر > روزها فكر من اين است و به شبها سخنم كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم ؟ از كجا آمدهام آمدنم بهر چه بود ؟ به كجا مىروم آخر ننمايى وطنم ؟ ماندهام سخت عجب كز چه سبب ساخت مرا ؟ يا چه بوده است مراد وى ازين ساختنم مرغ باغ ملكوتم نِيَم از عالم خاك چند روزى قفسى ساختهاند از بدنم اى خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست به هواى سر كويش پر و بالى بزنم < / شعر > مىگويد : براى آن خدايى كه در هر شب روح را از قفس تن رهايى داده الواح ما وراى طبيعى را به آن نشان مىدهد . آن خدايى كه اين دو موجود ( كالبد و روح ) را با آن پيوستگى شگفت انگيز از هم جدا مىسازد ، و دو باره آن را به كالبد باز مىگرداند آرى ، در مقابل اين كار شگفت انگيز غير طبيعى ، دست ما را گرفتن و نظارت در
[1] پير كرنى مىگويد : « اى خداوند - اى چشمه شكوه و جلال و جاودان ، اى تسلى بخش روح افسردهاى كه در زندان تن اسير است ، و هر دم نداى عشق ملكوتى تو از اين سفر زمينى به باز گشت بسر منزل آسمانى خويشتن مىخواند . اگر دهان من خاموش است ، خاموشى مرا بشنو ، صداى دل مرا بشنو كه با آهنگى كه به گوش هيچ كس جز تو نمىرسد ، و با زبانى كه حرف و كلامى ندارد پيوسته به تو چنين مىگويد : تا يكى بايد درنگ كنم ؟ تا چه وقت ؟ » منتخبى از زيباترين شاه كارهاى شعر جهان ، ص 87 . .
184
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 184