نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 183
روان انسانى بوده باشد ، قواعد الهى و اخلاق را كه پيامبران عظام و مصلحين واقعى بشريت ابلاغ كردهاند ، با تمام بىاعتنايى كنار زدهايم البته مىبايست بشر براى رهايى خود از قيود انسانيت علمى را به عنوان علم تصفيه و تربيت روانى به رسميت قبول نكند ، و اين كار را هم انجام داده است < شعر > ( ( 388 ) ) هر شبى از دام تن ارواح را مىرهانى مىكنى الواح را ( ( 389 ) ) مىرهند ارواح هر شب زين قفس فارغان نى حاكم و محكوم كس ( ( 390 ) ) شب ز زندان بىخبر زندانيان شب ز دولت بىخبر سلطانيان ( ( 391 ) ) نى غم و انديشهء سود و زيان نى خيال اين فلان و آن فلان < / شعر > روح تعريف نشده است جلال الدين با اين كه در اين كتاب موضوع روح را بارها مطرح ساخته است ، و با اين كه در بارهء نزديكى آن با خداوند و جنبهء ما وراى طبيعى آن ، نهايت ظريف كارىها را انجام داده است ، به طورى كه مىتوان گفت : مثنوى يعنى « روح انسانى » ، با اين حال در هيچ مورد روح را به طور دقيقتر تعريف نكرده است ، بلكه در موارد زيادى تصريح كرده است : كه اين جوهر الهى شناختنى نيست . تا آن جا كه تتبعات ما اجازه مىدهد ، از اولين دوران علم و فلسفه بلكه از آغاز آن دوران كه انسان به خود متوجه گشته است ، كسى را سراغ نداريم كه روح را براى ما تعريف كرده باشد ، تنها در هر عصر و در هر قلمروى از شناسايىها ، فقط به بيان آن چه
183
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 183