نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 126
< شعر > ( ( 219 ) ) عشق آن زنده گزين كاو باقى است وز شراب جان فزايت ساقى است ( ( 220 ) ) عشق آن بگزين كه جمله انبيا يافتند از عشق او كار و كيا ( 1 ) ( ( 221 ) ) تو مگو ما را بدان شه بار نيست با كريمان كارها دشوار نيست < / شعر > در اين ابيات چند مسئله بسيار پر معنى ديده مىشود كه شايد بتوان گفت در هر تمدن مستغنى و ريشه دار وجود دارد ، و به عنوان معلومات عمومى براى انسانهاى جوامع مطرح است : < شعر > ( ( 205 ) ) عشقهايى كز پى رنگى بود عشق نبود عاقبت ننگى بود < / شعر > عشق مجازى ننگ است مىتوان گفت : سرتاسر كتاب مثنوى پر از همين مطلب اصيل است كه ارزش عشق مربوط به ارزش معشوق است ، اگر معشوق داراى اصالت بوده باشد ، بدون شك عشق نيز اصالتى خواهد داشت ، و بالعكس هر گاه عشق به يك موضوع ناچيز متعلق گردد ، اگر چه به سبب حالات مخصوص انسانى بسيار لذت بخش بوده باشد ، و بتواند تمام شخصيت او را بخرد ، ولى چون معشوق اصالتى ندارد ، و پايندگى آن نامفهوم است ، آن عشق يك اشتهاى كاذب است كه به جهت لذت بخش بودن ، نام عشق به آن نهادهاند مخصوصا در دوران ما كه لذايذ لحظهاى را عشق مىنامند ، درست به قول بالزاك درشكه هاى كرايهاى كه سرتاسر خيابانها را پر كرده و اسفالتها را براى عشق فروشى مىسايند . در آن مورد كه حافظ مىگويد :
( 1 ) كيا ، اين كلمه بارها در مثنوى آمده است ، به طور عموم به شخصيت بزرگ مىشود ، خواه شخصيت سياسى يا شخصيت اخلاقى و روحانى . .
126
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 126