اى آن كه تراست ملك اسكندر و جم * از حرص مباش در پى نيم درم عالم همه در تست و ليكن از جهل * پنداشته اى تو خويش را در عالم قال أمير المؤمنين كرّم الله تعالى [1] وجهه ، « دواؤك فيك و ما تشعر * و داؤك منك و ما تبصر و تزعم أنّك جرم صغير * و فيك انطوى العالم الأكبر و أنت الكتاب المبين الذي * بأحرفه يظهر المضمر » گر تو آدم زاده اى چون او نشين جملهء ذرات را در خود ببين چيست اندر خم كه اندر نهر نيست چيست اندر خانه كان در شهر نيست اين جهان خم است و دل چون جوى آب اين جهان خانه است و دل شهر عجاب حضرت مولوى قدّس الله سرّه از عالم به « خم » و « خانه » تعبير فرموده است ، و از دل انسان كامل به « نهر » و « شهر » . و در اين اشارت است به آن كه هر چه در عالم هست در نشأت انسان هست . و در نشأت انسان امرى هست كه در عالم نيست ، [ 93 ] و آن دو چيز است : [ 94 ] يكى آن كه هر يك از شئون و صفات الهيه در مرتبهء انسان كامل به رنگ همه بر آمده است و به احكام همه منصبغ گشته ، مضاهيا للشأن الكلى الذي هو التعيّن الأوّل ، كما سبق بيانه . و ديگر آن كه شئون و صفات در مرتبهء جمعيت الهيه مجمل است و بالقوّه ، و در مظاهر متفرّقهء عالم مفصّل و بالفعل و نشأت انسان جامع است بين الإجمال و التفصيل و القوّة و الفعل ، زيرا كه همه در وى دفعة مجمل است و بالقوّه ، و على سبيل التدريج