إسم الكتاب : نقد النصوص في شرح نقش الفصوص ( عدد الصفحات : 413)
در نيايد مگر به امر او . و اگر چه اين كامل در حال غلبهء بشريت نداند ، فهو البرزخ بين البحرين [ 87 ] و الحاجز بين العالمين . و إليه الإشارة بقوله سبحانه [ 88 ] ، « مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ » . آرى ، جهان را بلندى و پستى توئى * ندانم چه اى هر چه هستى توئى سؤال اگر گويند ، « پيش از تحقّق و تعيّن اين صورت آدمى عالم و دوران افلاك ثابت و قائم بود و از عدم تعيّن اين صورت آدمى هيچ خللى و نقصى در عالم و دوران افلاك نبود ، پس او قطب او نباشد » جواب گوئيم ، « هر چند حسّا نبود ، امّا معنى و حكما بود زيرا كه چون به حكم « فأحببت أن أعرف » مقصود از ايجاد عالم كمال پيدايى بود ، و كمال پيدايى بر ظهور حقيقت جمعيت ذات اجمالا و تفصيلا موقوف بود ، و مظهر آن حقيقت جمعيت كما هي جز اين صورت عنصرى انسانى نبود - زيرا كه هر چه غير او مىنمايد از افلاك و عناصر و مولَّدات و ما فوقها و ما تحتها ، هر يك مظهر صفتى و حقيقتى و اسمى از اين حضرت جمعيت بيش نبودند ، [ 89 ] و لهذا از حمل امانت مظهريت اين كمال جمعيت و پيدايى همه اباء كردند ، چنان كه فرمود ، « إِنَّا عَرَضْنَا الأَمانَةَ » ، أي مظهرية هذه الجمعية و كمال الظهور ، « عَلَى السَّماواتِ » ، أي ما علا من العالم ،