تا ديده و دل خون نكنى پنجه سال * هرگز ندهند راهت از قال به حال [ 76 ] پس بنا بر اين واجب آمد نقل كلمات قدسيهء ارباب مواجيد در بيان مراتب توحيد ، تا كاذب از صادق جدا شود ، و مقلَّد از محقّق ممتاز گردد و هر كس به واسطهء گفت و گوى اين سخنان و پندار ادراك معانى آن به خود گمان كمال نبرد و خود را از زمرهء ارباب توحيد نشمرد . وصل قال صاحب ترجمة العوارف قدّس الله تعالى روحه ، « توحيد را مراتب است : اوّل توحيد ايمانى ، دوم توحيد علمى ، سيم توحيد حالى ، چهارم توحيد الهى . « امّا توحيد ايمانى آن است كه بنده به تفرّد وصف الهيت و توحّد استحقاق معبوديت حق سبحانه بر مقتضاى اشارت آيات و اخبار تصديق كند به دل و اقرار دهد به زبان . و اين توحيد نتيجهء تصديق مخبر و اعتقاد صدق خبر باشد ، و مستفاد بود از ظاهر علم . و تمسّك بدان خلاص از شرك جلى و انخراط در سلك اسلام فايده دهد . و متصوّفه به حكم ضرورت ايمان با عموم مؤمنان در اين توحيد مشاركند ، و به ديگر مراتب متفرّد و مخصوص . « و امّا توحيد علمى مستفاد است از باطن علم ، كه آن را « علم يقين » خوانند . و آن چنان بود كه بنده در بدايت طريق تصوّف از سر يقين بداند كه موجود حقيقى و مؤثّر مطلق نيست الَّا خداوند عالم جلّ جلاله و جملهء ذوات و صفات و افعال را در ذات و صفات و افعال او محو و ناچيز داند . هر ذاتى را فروغى از نور ذات مطلق شناسد و هر صفتى را پرتوى از نور صفت