نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 97
لينعم لا يكون مع الواهب تكليف المعطى له بعوض على ذلك من شكر أو عمل أو على يدي الجبّار فينظر في الموطن و ما يستحقه چون هر يك از اسماء الله سادنى هستند خداى متعال گاهى به عبد به دست اسم سادن رحمن اعطا مىكند كه در اين صورت عطاى خالص است از شوب غير ملايم طبع در وقت و حال ، و گاهى به اسم واسع مىدهد كه عموم خلايق را شامل مىشود مثل صحت و رزق ، و گاهى به دست سادن حكيم مىدهد كه نظر به امر اصلح در وقت مىكند و گاهى بنده را بر اسم وهاب عطا مىكند كه تكليف عوض از شكر يا عمل در او نيست بلكه عطا مىكند كه انعام كند ( بلكه تا بر بندگان جودى كنم ) و گاهى بنده را به دست جبار مىبخشد كه در موطن معطى له ( كه عبد است ) و آن چه استحقاق دارد نظر مىكند . قيصرى گويد : جبار هم به معناى جبر انكسار است كه جبران كردن است هم به معنى قهر و غلبه . أو على يدي الغفّار فينظر المحل و ما هو عليه . فإن كان على حال يستحق العقوبة فيستره عنها ، أو على حال لا يستحق العقوبة فيستره عن حال يستحق العقوبة فيسمّى معصوما و معتنى به و محفوظا و غير ذلك مما يشاكل هذا النوع . يا به دست غفار مىبخشد كه نظر در محل مىكند پس اگر محلّ بر حالى است كه استحقاق عقوبت دارد او را از عقوبت باز مىدارد و ساتر او از عقوبت است و اگر در حالى است كه استحقاق عقوبت ندارد ، ساتر او از حالى است كه استحقاق عقوبت پيدا كند كه محل را كه عبد است در اين وجه دوم معصوم و معتنى به و محفوظ نامند و همچنين بر اين قياس است سدنه ديگر . و المعطي هو الله من حيث ما هو خازن لما عنده خزائنه ، فما يخرجه * ( إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ) * على يدي اسم خاص بذلك الأمر . « ف * ( أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَه ) * » على يدي اسم العدل و أخوته . معطى ( در هر سادنى ) الله تعالى است چون خازن اوست * ( وَإِنْ من شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُه وَما نُنَزِّلُه إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ) * ( حجر : 21 ) - كه آن خزاين را به قدر معلوم بر دست سادنى كه اسم خاص است صادر مىكند . پس آن چه را كه آفريد به دست اسم عدل و اشباه آن ( كه مقصد و حكيم است ) اعطا فرمود . ديگر گفته نمىشود چرا اين فقير است و اين غنى ؟ چرا اين انسان است و اين سگ ؟
97
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 97