نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 638
سخن جنيد اين است كه صور اعيان و اذهان هر يك به منزلهء انايى يعنى ظرفى و وعائى خاصند كه به اقتضاى خصوصيت ظرفيت آنها يعنى تشخص و تعين آنها - و لو يك شخص ، در مراحل مختلف وجودش چون انسان از مقام طبع تا مقام فوق عرشش رنگى خاص دارد و حق سبحانه كه با هر صورتى از صور ارتباطى بىتكلَّف و بىقياس دارد - در هر ظرف به رنگ آن ظرف تجلى مىنمايد و به حسب استعداد و قابليات آنها ظهورى خاص دارد و به قول عارف جامى : < شعر > أعين همه شيشههاى گوناگون بود تابيد در او پرتو خورشيد وجود هر شيشه كه سرخ بود يا سبز و كبود خورشيد در او به آن چه او بود نمود < / شعر > فهو ظان ليس بعالم . و هر معتقد به اعتقاد خاصى ظانّ است : نه عالم چه اگر عالم عارف باشد خداى را در هر صورت و عقيده مىشناسد . عارف جامى در سلسلة الذهب گويد : < شعر > تختهء جمله عقايد باش در همه صورتش مشاهد باش شو هيولاى جمله معتقدات تا بيابى ز شرك و جهل نجات < / شعر > فلذلك قال انا عند ظنّ عبدي بي الا أظهر له إلَّا في صورة معتقده ، فان شاء أطلق و إن شاء قيّد . لذا خداوند فرمود : انا عند ظن عبدى بى . غرض شيخ از اين استشهاد در كلمهء « ظن » است كه خداوند نفرمود « عند علم عبدي بى » كه در عبارت قبل گفته بود معتقد به اعتقاد خاص ظانّ است نه عالم . يعنى من براى عبدم ظاهر نمىشوم مگر در صورت معتقد او ، پس اگر عبد بخواهد مطلق گرداند و اگر خواهد مقيد ( يعنى اگر خواهد اله مطلق ظاهر در هر مظاهر و مجالى را عبادت كند و اگر بخواهد به صورت معينه اى كه استعداد اصحاب نظر و تقليد ايجاب مىكند مقيد بدارد . فإله المعتقدات تأخذه الحدود و هو الإله الذي وسعه قلب عبده . پس اله در صور معتقده ( چون مقيد و معين است ) حدود آن را فرا مىگيرد و اين الهى است كه قلب عبد او گنجايش آن را دارد . از اين بيان فهم كن آن چه را ارباب حال از دل خودشان خبر مىدهند كه : « كى رفته اى
638
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 638