نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 636
صلات خداوند رحمت رحمانى اوست پيش از وجود عبد و رحمت رحيمى اوست ، پس از وجود عبد و قابليت يافتن او . پس خداوند سبحان هم مصلَّى است كه صلات و رحمت وجوديه عطا فرمود و عبد را خلق كرد و هم مصلَّى است كه به فراخور استعداد عبد مصلَّى براى او تجلى مىكند . < شعر > آن يكى جودش گدا آرد پديد و ان دگر بخشد گدايان را مزيد < / شعر > مصراع اول اشارت به رحمت رحمانى و مصراع دوم اشارت به رحمت رحيمى است . فما من شيء إلَّا و هو يسبّح بحمد ربّه الحليم الغفور و لذلك لا نفقة تسبيح العالم على التفصيل واحدا واحدا . پس هيچ چيزى نيست مگر آن كه به حمد ربّ حليم غفور خود تسبيح مىكند از اين روى ما تسبيح يك يك افراد عالم را بتفصيل نمىفهميم . اشاره است به كريمهء : * ( وَإِنْ من شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِه وَلكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّه كانَ حَلِيماً غَفُوراً ) * ( إسراء : 44 ) حليم كسى است كه عجله به عقوبت نمىكند و در واقع متنزل به رتبهء كسى كه دون اوست مىگردد . حقيقت حليم يعنى اين تنزل ، ظهور حق تعالى است به صور أشياء براى اظهار كمال خود و غفور ، ساتر ذنوب است . پيشتر گفتيم كه سيئات محبوبان را به حسنات تبديل مىكند و به يك معنى حق تعالى غفور است . يعنى ساتر آن تنزل است به اين وجه كه خود أشياء حجابند . هر چند كه أشياء تعينات شئونند فتدبّر . و ثمّة مرتبة يعود الضمير على العبد المسبّح فيها و هي في قوله * ( وَإِنْ من شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِه ) * فالضمير الذي في قوله « بحمده » يعود على الشيء أي بالثناء الذي يكون عليه كما قلناه في المعتقد إنّه أنّما يثني على الإله الذي في معتقده و يربط به نفسه و ما كان من عمله فهو راجع اليه . و سخن ديگر دربارهء ضمير بحمده عايد به عبد بشود كه عبد در واقع در مرتبه اى است كه در آن مرتبه مسبّح است . پس ضمير بحمده راجع به شيء است . يعنى عبد تسبيح مىكند به ثنايى كه خود بر آن است ( زيرا در اين مرتبهء تسبيح عبد هم حامد است و هم محمود ) زيرا چنانكه گفتيم معتقد ( بكسر ) ثنا مىگويد بر الهى كه در معتقد ( به فتح ) اوست و در نفس و ذات به او مربوط است ( و به اعتبار و لحاظ مذكور اله معتقدش ( به
636
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 636