نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 628
ما در فتوح مكيه صفت رجل كامل در صلات را ذكر كردهايم . [1] در مباحث پيش در ذيل فصوص گذشته دانستيم كه قرب فرايض بالاتر از قرب نوافل است . قرب نوافل تدنى است و قرب فرايض تدلى * ( ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى ) * ( نجم : 8 ) كه تدلى بعد از تدنى است . زيرا طفره مطلقا محال است و قرب از تدنّى كه دنو و تقرب است و نتيجه و ثمرهء نوافل است به تدلَّى كه آويخته شدن و ملتزم بودن و ثمرهء فرايض است منتهى مىگردد و صلات هم قرب نوافل را داراست و هم قرب فرايض را . در قرب نوافل خداوند سبحان فرمود : من چشم و گوش و دست و زبان عبد مىشوم و در قرب فرايض فرمود : زبان و چشم و گوش و دست و پاى عبد ، زبان و چشم و گوش و دست و پاى من مىشود . كه لسان عبد لسان الله مىگردد و عين او عين الله و يد او يد الله . پس آن گاه كه مصلى مىگويد : سمع الله لمن حمده لسان او در اين قرب آلت قول حق گرديد ، يعنى عبد به قرب فرايض نايل آمده است . بدان كه نماز عبادت جمعى دارد . كليهء عبادات تكوينيه موجودات را حائز است به تفصيلى كه در نكتهء 103 كتاب هزار و يك نكته گفتهايم و جناب شيخ بهايى نيز در آخر كشكول [2] چند سطرى در همين موضوع آورده است كه صلات جامع انواع عبادات نفسانى و بدنى مىباشد . لان الله تعالى يقول * ( إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ ) * ، لأنه شرع للمصلَّي إلَّا يتصرف في غير هذه العبادة ما دام فيها و ما دام يقال له مصلّ . اينكه گفتيم صلات تنها عبادتى است كه مانع از تصرف در غير او است از آن روست كه خداوند فرمود : * ( إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ ) * ( عنكبوت : 45 ) . يعنى از اشتغال به غير حق چه آن امر در حال غير صلات مباح باشد يا نباشد كه مراد از منكر است و فحشاء يعنى مناهى ، پس منكر اعم از فحشاء است . زيرا براى مصلى مشروع و مفروض شده است كه تا در نماز است و تا به او مصلى گفته مىشود در غير اين عبادت تصرف نكند . * ( وَلَذِكْرُ الله أَكْبَرُ ) * يعنى فيها أي الذكر الذي يكون من الله لعبده حين يجيبه في سؤاله و الثناء عليه أكبر من ذكر العبد ربّه فيها ، لأن الكبرياء لله تعالى .
[1] در باب شصت و نهم فتوحات مكيه . [2] كشكول شيخ بهايى ، چاپ نجم الدولة ، ص 647 .
628
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 628