نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 627
مصلى را مراتب است ، اعلاى آن مجالست مذكور است و ادناى آن اعبد الله كانّك تراه كه يك مرحلهء إحسان است كه در ابتداى فص لقمانى گفتيم و باز هر يك از اين اعلى و ادنى را مراتب و درجات است كه به ياد خدا بودن يعنى همان ذكرى كه فرمود : انا جليس من ذكرني مراتب دارد . خداوند سبحان فرمود : * ( وَلا تُطِعْ من أَغْفَلْنا قَلْبَه عَنْ ذِكْرِنا ) * ( كهف : 28 ) و اين ذكر را مراتب است : يكى به زبان ذاكر است و به دل غافل و ديگرى به زبان ذاكر و به دل حاضر و ديگرى ذكر قلبى خود را مىشنود كه مطابق حالات او گاهى قلب او « لا اله الا الله » و گاهى الله و گاهى يا هو و گاهى هو و گاهى به اذكار ديگر و حتى گاهى به نگاه كردن خاتم و ديگر اولياء الله گوياست . بدان مطابق خبر وارد شده - كه شيخ بدان تذكر داد - كه هر مصلى امام است ، حتى تنها هم نماز مىخواند ملائكه به امامت او با او نماز مىخوانند وجه صيغهء متكلم مع الغير بودن * ( إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ) * و ضمير جمع * ( اهْدِنَا ) * دانسته مىشود . وجه ديگر كه در همين گفته آمد اين كه صيغههاى مذكور به لحاظ قواى نفس است . وجه ديگر مطلبى است كه فخر رازى در تفسير كبيرش از راه تبعيض صفقه و عدم جواز آن در شريعت محمديه ( ص ) مطرح كرده است و شيخ بهايى آن را در اول كشكول نقل كرده است و اقوال ديگر نيز گفتهاند . و ما ثمّ عبادة تمنع من التصرف في غيرها - ما دامت - سوى الصلاة . و در واقع عبادتى كه تا آن عبادت باقى و ثابت است مانع در تصرف غير خود بشود وجود ندارد مگر صلات . يعنى در عبادات ديگر انسان مىتواند كه در غير آن عبادت تصرفى بنمايد و دستى داشته باشد مثل صوم و طواف و اعتكاف و غيرها . اما در صلات به هيچ كار ديگر نمىتواند اشتغال داشته باشد . و ذكر الله فيها أكبر ما فيها لما تشتمل الصلاة عليه من أقوال و أفعال - و قد ذكرنا صفة الرجل الكامل في الصلاة في الفتوح المكية كيف يكون . و ذكر خداوند در نماز بزرگترين چيزى است از اقوال و افعال كه صلات شامل آنهاست ( يعنى آن چه را كه صلات شامل آن است هيچ يك به بزرگى ذكر الهى نيست ) و
627
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 627