نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 620
فجعل روائحهم طيّبة و أقوالهم صادقة : لأن القول نفس ، و هو عين الرائحة فيخرج بالطيّب و الخبيث على حسب ما يظهر به في صورة النطق . پس روايح طيبين ( يعنى لوازم وجودىشان از اقوال و احوال و صفاتشان ) را طيب ( و اقوالشان ) را صادق گردانيد . زيرا قول ، نفس است و نفس عين رايحه است كه از طيّب و خبيث بر حسب آن چه از او ظاهر مىشود چه صدق چه كذب در صورت نطق خارج مىگردد . غرض اين است كه نفس يعنى دم تا به مخارج نخورده است قول نمىشود بلكه محض دم و نفس بىرنگ و بىتعين است . پس قول همان نفس و دم است كه تعين گرفته و به صورت حروف و كلمات درآمده است و دانستى كه نفس رحمانى دم الهى است كه خوشبوترين رايحه است و همچنين عقول و أرواح و نفوس ، كه هر تالى ، از انفاس طيبهء مقدم است . فمن حيث إنّه إلهيّ بالاصالة كلَّه طيب : فهو طيّب و من حيث ما يحمد و يذمّ فهو طيّب و خبيث . پس از اين حيث كه نفس بالاصالة منسوب به حق تعالى است همهء آن طيب است . پس قول ، همگى به اين اعتبار طيّبند ( كه صفتى از صفات كماليهء الهيهاند ) و از آن حيث كه محمود و مذموم واقع مىشوند ( كه قولى محمود است و قولى مذموم ) به طيّب و خبيث منقسم مىگردد . فقال في خبث الثوم هي شجرة أكره ريحها و لم يقل أكرهها . فالعين لا تكره و إنّما يكره ما يظهر منها و الكراهة لذلك إمّا عرفا أو بعدم ملاءمة طبع أو غرض ، أو شرع ، أو نقص عن كمال مطلوب و ما ثمّ غير ما ذكرناه و لما انقسم الأمر إلى خبيث و طيّب كما قررناه ، حبّب إليه الطيب دون الخبيث . رسول الله ( ص ) دربارهء خبث ثوم يعنى بدى سير فرمود : « هي شجرة اكره ريحها » و نفرمود « أكرهها » يعنى نفرمود كه خود سير را بد دارم چون عين مكروه واقع نمىشود و همانا مكروه آن چيزى است كه از عين ظاهر مىگردد . از اين جهت كراهت كه از عين ظاهر مىگردد يا به حسب عرف است يا به حسب ملايمت طبع يا غرض يا شرع يا به سبب نقص از كمال مطلوب و در واقع جز اينكه كه گفتيم نيست و چون امر منقسم به خبيث و طيّب است چنانكه تقرير كرديم ، طيب محبوب رسول الله ( ص ) گردانيده شد نه
620
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 620