نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 615
عدد ذكور است . [1] زيرا در اين روايت ذكر طيب شد و عادت عرب اين است مذكر را بر مؤنث غلبه دهند كه مىگويند : « الفواطم و زيد خرجوا » نمىگويند : « خرجن » يعنى تذكير را بر تأنيث غلبه مىدهند هر چند كه مذكر واحد باشد و مؤنث جمع ، و رسول الهى ( كه متكلم به اين كلام است ) و خود عرب است ( و افصح فصحاى عرب است در روايت مذكور تذكير را بر تأنيث غلبه نداد كه ثلاثة بفرمايد ، بلكه تأنيث را غلبه داد كه ثلاث گفت ) ، از اين جهت كه مراعات نمود معنايى را كه بدين تغليب قصد تحبب كرده است . مادامى كه حب را براى خود اختيار نكرده است بلكه حب نساء را به حب الله برگزيده است . فعلَّمه الله ما لم يكن يعلم و كان فضل الله عليه عظيما ، فغلب التأنيث على التذكير بقوله ثلاث بغير هاء . فما أعلمه - ص - بالحقائق و ما اشد رعايته للحقوق . پس خداوند او را تعليم نموده است آن چه را كه نمىدانست و فضل خداوند بر او عظيم است . [2] پس تأنيث را بر تذكير غلبه داد كه ثلاث فرمود بدون هاء . پس چه قدر رسول الله ( ص ) عالم به حقايق بود و چه قدر در رعايت حقوق شدت عنايت اعمال فرمود . ثم إنّه جعل الخاتمة نظيرة الأولى في التأنيث و أدرج بينهما المذكَّر ، فبدأ بالنساء و ختم بالصلاة و كلتاهما تأنيث ، و الطيب بينهما ، كهو في وجوده . فإنّ الرجل مدرج بين ذات ظهر عنها و بين امرأة ظهرت عنه ، فهو بين مؤنثين : تأنيث ذات و تأنيث حقيقي . سپس نبى ( ص ) خاتمه را در تأنيث نظير اولى گردانيد كه بين دو مؤنث مذكر را درج فرمود ( يعنى طيب را كه مذكر است بين نساء و صلات كه مؤنثند در آورده است ) . چنانكه خود نبى ( ص ) در وجودش اين چنين است . زيرا رجل درج است بين ذاتى كه از آن ذات ، ظاهر شده است ( يعنى رجل از آن ذات ظاهر شده است و لفظ ذات در لغت عرب مؤنث است ) و بين زنى كه آن زن از رجل ظاهر شده است . خلاصه اينكه در ترتيب مؤنث و مذكر و مؤنث دومى كه مذكر از اولى كه مؤنث است يعنى ذات ظاهر شده است و سومى كه مؤنث است يعنى امرأه از دومى كه مذكر است
[1] في ثلاث و سبعة بعده - ذكّر انّث بعكس ما اشتهرا . [2] اقتباس است از قرآن كريم در آيهء 114 سوره نساء كه حق سبحانه فرمود : * ( وَعَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكانَ فَضْلُ اللَّه عَلَيْكَ عَظِيماً .
615
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 615