نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 61
نصيبش آن چه را كه متعلق به اوست تدبير و اداره مىكند . مثل تدبير سلطان ملك خودش را و صاحب منزل منزلش را و پايينترين حدش تدبير شخص است بدن خود را و اين نصيب خلافت براى اولاد به حكم وراثت از والد أكبر حاصل است . ولى خلافت عظمى براى انسان كامل است . [1] فأنشأ صورته الظاهرة من حقائق العالم و صوره و أنشأ صورته الباطنة على صورته تعالى ، پس حق تعالى صورت ظاهرى انسان را كه موجود است در خارج انشا و ايجاد فرمود از حقايق و صور عالم و انشا فرمود صورت باطنى انسان را بر نحوهء صورت خودش . جامى عبارت را اين طور معنى كرده است : « ايجاد كرده است صورت انسانى را كه آن صورت ظاهر شده است از حقايق عالم و صور عالم . » يعنى صورت عطف تفسيرى حقايق عالم است و مراد از حقايق ، موجودات متحققه در عالمند كه من ، بيان ظاهرة مىشود . يعنى صورت ظاهرى انسان را اين طور ايجاد فرمود كه از جنس حقايق عالم و صور عالم است . لفظ صور اشعار به عالم ظاهر جسمانى دارد . خلاصه اينكه حق تعالى صورت ظاهرى انسان را به وزان حقايق عالم صورى و ظاهرى آفريد و صورت باطنى انسان را به وزان صورت خودش . و لذلك قال فيه كنت سمعه و بصره ما قال كنت عينه و أذنه : از اين روى حق تعالى دربارهء انسان كامل فرمود : « كنت سمعه و بصره » و نفرمود « كنت عينه و اذنه » . زيرا سمع شنوايى است و اين حقيقت كه سمع است باطن است و اذن مظهر اين باطن است كه گوش است و همچنين بصر باطن است كه بينايى است و عين مظهر او كه چشم است و جسمانى . اذن و عين را همه حيوانات دارا هستند و حق تعالى سمع و بصر انسان است . ففرّق بين الصورتين . پس بين اين دو صورت ظاهرى و باطنى فرق بگذار .